دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93256220140622The Investigation of the Effect of Menstrual Cycle on Substrate Metabolism and Energy Expenditure during Exhaustive Incremental Exercise in Female Studentsبررسی تأثیر دورۀ قاعدگی بر متابولیسم سوبسترا و مصرف انرژی طی فعالیت فزایندۀ واماندهساز در دختران دانشجو1291465085910.22059/jsb.2014.50859FAندابدریکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایرانمحمدرضاحامدی نیااستاد گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایرانامیرحسینحقیقیدانشیار گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران0000-0002-7258-9737Journal Article20130611The aim of the present study was to examine the effect of menstrual cycle on substrate metabolism, energy expenditure and performance during exhaustive incremental exercise in female students. For this purpose, 15 female students (mean age 21.17 ± 1.47 years, BMI 20.55 ± 1.71 kg/m<sup>2</sup>) participated voluntarily in this study. The design was adjusted in three stages: bleeding, follicular and the late luteal of the menstrual cycle. Exercise protocol was incremental until exhaustion. Subjects' oxygen and dioxide carbon in their respiration was collected and analyzed 30 minutes before the exercise in lying position (base), during incremental protocol until exhaustion and one hour after the exercise in lying position as EPOC. Fat oxidation, carbohydrate and energy expenditure was measured by indirect calorimetry. To analyze data, descriptive statistics and ANOVA with repeated measures were used. The results showed no significant difference in energy expenditure, performance, fat and carbohydrate oxidation in different stages of the menstrual cycle (bleeding, follicular and luteal) during exhaustive incremental exercise. In the incremental exercise, consumed calorie and carbohydrate and fat oxidation had no dramatic difference in the bleeding stage, early follicular and late luteal probably due to the lack of a dramatic difference between estrogen and progesterone concentrations in young girls.هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر دورۀ قاعدگی بر متابولیسم سوبسترا، مصرف انرژی و عملکرد طی فعالیت فزایندۀ واماندهساز در دختران دانشجو بود. به این منظور پانزده دانشجوی دختر (با میانگین سن 47/1± 17/21 سال و شاخص تودۀ بدنی 71/1 ± 55/20 کیلوگرم بر مترمربع) بهطور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. طرح تحقیق در سه مرحلۀ خونروی، فولیکولی و مرحلۀ انتهایی لوتئال از چرخۀ قاعدگی تنظیم شد. پروتکل ورزشی بهصورت فزاینده تا واماندگی ادامه یافت. اکسیژن و دیاکسیدکربن دم و بازدمی آزمودنیها نیم ساعت قبل از فعالیت در حالت خوابیده (حالت پایه)، حین فعالیت فزاینده تا واماندگی و یک ساعت بعد از اتمام برنامۀ تمرینی در حالت خوابیده بهعنوان EPOC جمعآوری و تجزیهوتحلیل شد. مقدار اکسیداسیون چربی، کربوهیدرات و هزینۀ انرژی از طریق فرمولهای فراین و کالریسنجی غیرمستقیم اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون ANOVA با اندازهگیری مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در انرژی مصرفی، عملکرد، اکسیداسیون کربوهیدرات و چربی در مراحل مختلف قاعدگی (خونروی، فولیکولی و لوتئال)، طی تمرین فزاینده تا واماندگی وجود ندارد. در فعالیت ورزشی فزاینده، کالری مصرفی و اکسیداسیون کربوهیدرات و چربی در مرحلۀ خونروی، ابتدای فولیکولی و انتهای لوتئالی احتمالاٌ بهسبب عدم تفاوت زیاد بین غلظت هورمون های استروژن و پروژسترون در دختران جوان تفاوت چشمگیری ندارد.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93256220140622Cold Water Immersion after Damaging Exercise Delays the Peak Expression of HSP25 Proteinغوطهوری در آب سرد پس از فعالیت ورزشی آسیبزا، اوج بیان پروتئین HSP25 را به تعویق میاندازد1471603506410.22059/jsb.2014.35064FAعباسعلیگائینیاستاد دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران0000-0002-8679-0669رعنافیاض میلانیاستادیار دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه شهید بهشتی0000-0002-7493-037Xنداخالدیاستادیار، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه خوارزمیمحمدرضاکردیدانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشیار دانشگاه تهران0000-0002-7917-5529مهدیهدایتیاستادیار دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیگلنوشصدق روحیدانشجوی دکتری دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهرانJournal Article20121019It is generally believed that unaccustomed exercise causes myofibrillar damage. In recent years, cold water immersion (CWI) following heavy training sessions and matches has been common aiming at reducing soreness. However, there is no strong scientific rationality if this method really accelerates recovery after exercise. In addition, there is a question that if it is possible for this method to interfere in short-term adaptations resulted from exercise. HSP25, as one of the stress proteins that has been shown to play an important role in the remodeling process of recovery after damaging exercise, was discussed in this study. The aim of this study was to investigate the expression of HSP25 protein following cold water immersion after damaging exercise in different recovery time courses. 96 male Wistar rats (weight 290±10 gr and age 8-9 weeks old) were divided into two groups of exercise (Ex) and exercise followed by cold water immersion (Ex+CWI). Each group was divided into 6 subgroups in different time courses before and after the exercise (before, 0.5, 24, 48, 72, and 168 hours after the exercise). The exercise protocol consisted of 45 minutes of running in a treadmill with incline (speed: 20 m/min. and incline: -17 degrees) and the cold water protocol consisted of 10 minutes of immersion in 10̊ water. The HSP25 protein of skeletal soleus was measured by ELISA method in different time courses. Analysis of variance was used to analyze the data within a group while independent t test was sued to compare the data among the groups in different time courses. The significance level was considered 0.05. It was observed that the HSP25 protein increased significantly in all time courses except for 168 hours after the exercise (<em>P</em><0.05). However, in Ex group, HSP25 level reached its peak level 48 hours after the exercise while the peak time course for Ex+CWI group was 72 hours after the exercise. The most important finding of this study was that CWI delayed the expression of HSP25 protein of skeletal muscle. These findings indirectly indicated that cold water immersion after exercise can increase the response of skeletal muscle to exercise-induced muscle damage and delay the recovery periods.نشان داده شده است فعالیت ورزشی نامتعارف به آسیب میوفیبریلی منجر میشود. در سالهای اخیر، غوطهوری در آب سرد (CWI) پس از جلسات تمرینی سنگین و مسابقات با هدف کاهش کوفتگی رواج یافته است. با وجود این، هیچ منطق علمی محکمی در تأیید اینکه آیا این روش واقعا بازیافت پس از فعالیت ورزشی را تسریع میکند، وجود ندارد. علاوهبر این، سؤال حیاتی این است که آیا ممکن است این روش در سازگاریهای کوتاهمدت ناشی از جلسات ورزشی تداخل ایجادکند. هدف:HSP25 بهعنوان یکی از پروتئینهای استرسی -که نشان داده شده است نقش مهمی در فرایند بازشکلگیری دورۀ بازیافت پس از فعالیت ورزشی آسیبزا دارد- در این تحقیق بررسی شده است. هدف این تحقیق بررسی بیان پروتئین HSP25 پس از بهکارگیری غوطهوری در آب سرد در پی فعالیت ورزشی آسیبزا، در زمانهای مختلف دورۀ بازیافت بود. روش: 96 سرموش صحرایی نر ویستار (با وزن 10±290 گرم و سن 8 تا 9 هفته ) در گروه فعالیت ورزشی (Ex) و گروه غوطهوری در آب سرد پس از فعالیت ورزشی (Ex+CWI) قرار داده شدند. هر گروه به شش زیرگروه در زمانهای مختلف قبل و پس از فعالیت ورزشی (قبل، 5/0، و 24، 48، 72، و 168 ساعت پس از فعالیت ورزشی) تقسیم شد. پروتکل فعالیت ورزشی شامل 45 دقیقه دویدن سراشیبی روی نوارگردان ( سرعت 20 متر بر دقیقه، شیب منفی 17 درجه) و پروتکل غوطهوری در آب سرد شامل 10 دقیقه غوطهوری در آب 10 درجۀ سانتیگراد بود. پروتئین HSP25 عضلۀ اسکلتی نعلی با روش ELISA، در زمانهای مورد نظر سنجیده شد. آزمون آماری درونگروهی تحلیل واریانس بود. از آزمون تی مستقل نیز برای مقایسۀ بین گروهها در زمانهای مختلف استفاده شد. سطح معناداری آزمون 05/0 در نظر گرفته شد. <br />نتایج: مشاهده شد پروتئین HSP25 عضله در تمام زمانهای مختلف مورد سنجش پس از فعالیت ورزشی- بهغیر از زمان 168 ساعت -درحد معناداری افزایش داشت (P<0.05). با وجود این، افزایش بیان پروتئین HSP25 در گروه Ex، در وهلۀ زمانی 48 ساعت و در گروه Ex+CWI، در وهلۀ زمانی 72 ساعت به اوج رسید. نتیجهگیری: مهمترین یافتۀ پژوهش آن است که CWIدر بیان پروتئین HSP25 عضلۀ اسکلتی تأخیر ایجاد میکند. این یافته ها غیرمستقیم نشان میدهند بهکارگیری غوطهوری در آب سرد پس از فعالیت ورزشی میتواند میزان پاسخ عضلۀ اسکلتی به آسیب ناشی از فعالیت ورزشی را افزایش دهد و دورههای بازیافت را به تعویق اندازد.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93256220140622Comparison of Effects of An Acute Bout of Reverse vs. Compound Supersets on Plasma CK, IGF-I, GH Responses in Trained Menمقایسۀ تأثیر یک جلسه فعالیت ورزشی مقاومتی به دو شیوۀ سوپرستهای معکوس و ترکیبی بر پاسخ کراتین کیناز، فاکتور رشد شبهانسولینی و هورمون رشد پلاسما در مردان تمرینکرده1611735093010.22059/jsb.2014.50930FAحسینسلیمانیکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه تربیت مدرس.تهرانرضاقراخانلودانشیار گروه تربیت بدنی دانشگاه تربیت مدرسحمیدرجبیدانشیار گروه فیزیولوژی دانشگاه تربیت معلمJournal Article20130126Superset exercise is a mode of strength training characterized by limited rest intervals between sets. Our Study aims to investigate plasma CK, IGF-I, and GH responses to reverse and compound supersets. Fourteen trained men (BMI= 23.25±2.59; Age= 24±2.32) participated in our study. Subjects were designated to two groups of 7 each, and a cross design was used in exercise performance. Exercises were performed in two modes of compound and reverse supersets (including consecutively exercising agonists in compound mode, and exercising agonists and antagonists in reverse mode, for both upper and lower body) at 10-RM and blood samples were obtained immediately. Independent t test was used for data analysis and it was found that only CK values were significantly different (P = 0.006) between two modes (compound>reverse). There was no significant difference between two groups in GH (P= 0.191), IGF-I (P=0.256) responses. Hence, compound and reverse superset resistance training may elicit similar growth responses; however, compound supersets might elicit more muscular damage compare to reverse supersets. <br /> تمرینات سوپر نوعی از تمرینات قدرتیاند که در آن استراحت بینستی محدود است. هدف از پژوهش حاضر بررسی پاسخ CK,IGF-1,GH پلاسما نسبت به دو نوع سوپرست ترکیبی و معکوس بود. چهارده مرد تمرینکرده با میانگین شاخص تودۀ بدن 59/2±25/23 و میانگین سنی 32/2±24 سال در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنیها به دو گروه هفت نفری تقسیم شدند و از شیوۀ تمرینی متقاطع برای اجرای تمرینات استفاده شد. تمرینات بهصورت سوپرستهای معکوس و ترکیبی و با شدت 10RM اجرا و نمونههای خونی در محل تمرین از آزمودنیها گرفته شد. بررسی نتایج به روش آماری t test جفتی نشان داد که تنها CK بین دو روش تفاوت معناداری دارد (006/0P=) (در تمرین ترکیبی بیش از معکوس) و GH (191/0P=) و IGF-1(256/0P=) تفاوت معناداری بین دو شیوۀ تمرینی نشان ندادند. ازاینرو ممکن است تمرینات مقاومتی سوپرترکیبی و معکوس پاسخهای رشدی مشابهی داشته باشند، اما به لحاظ پاسخ آسیب متفاوت باشند، یعنی تمرین ترکیبی پاسخ آسیب بیشتری را ایجاد کند.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93256220140622The Interactive Effect of Resistance Training and Creatine Supplementation on the Flexion Strength of Biceps Brachii in Female Studentsاثر تعاملی تمرین مقاومتی و مکمل کراتین بر قدرت فلکشن عضلۀ دوسر بازوی دانشجویان دختر1751895086110.22059/jsb.2014.50861FAمعصومهسیفدانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزشی گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه بوعلی سینا همدان0000-0001-5483-7605محمد علیسمواتی شریفاستادیار گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه بوعلی سینا همدان0000-0001-5483-7605علیرضاخادمیکارشناس ارشد گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه نهاوندJournal Article20130710The aim of this study was to examine the concurrent consumption of creatine and resistance training on flexion strength of biceps brachii in female physical education students in their last semester. For this purpose, 30 students were randomly selected and divided into three groups: the experimental group 1 (age: 19.8 ± 1.4 yr, weight: 53.9 ± 4.4 kg, height: 162 ± 4.4 cm), experimental group 2 (age: 19.6 ± 1.3 yr, weight: 51.2 ± 7.5 kg, height: 162.8 ± 5.2 cm) and control group (age: 19.8 ± 1.0 yr, weight: 59 ± 3.9 kg, height: 162 ± 4.9 cm). All three groups performed the pretest and posttest after 6 weeks to measure the flexion strength of biceps brachii using a dynamometer. Experimental groups 1 and 2 participated in the 6-week McQueen resistance training program while experimental group 1 consumed creatine supplement and experimental group 2 consumed placebo. The control group did not participate in any training intervention and did not consume any supplements and placebo. To analyze the data within a group, dependent t test and among the groups, one-way ANOVA was used with SPSS ver.18. The results showed that in the experimental group 1, the flexion strength of biceps brachii increased significantly after 6 weeks of concurrent consumption of creatine supplement and resistance training (<em>P</em>=0.004). In the experimental group 2 (placebo), no significant differences were observed in the amount of the strength of this muscle (<em>P</em>=0.242). In the control group, strength significantly decreased (<em>P</em>=0.001). In general, it can be concluded that the concurrent consumption of creatine supplement and resistance training can be beneficial in order to increase strength, especially for better performance in sport events.هدف از این تحقیق بررسی تأثیر استفادۀ همزمان کراتین و تمرینات مقاومتی بر قدرت فلکشن عضلۀ دوسر بازوی دانشجویان دختر تربیت بدنی در نیمسال آخر است. بدین منظور 30 دانشجو بهطور تصادفی انتخاب و بهصورت تصادفی به سه گروه دهنفره ( تجربی 1 سن: 4/1 ±8/19سال، وزن: 4/4 ±9/53کیلوگرم، قد: 4/4±162 سانتیمتر، تجربی 2 سن: 3/1 ±6/19سال ، وزن: 5/7 ±2/51کیلوگرم، قد: 2/5 ±8/162 سانتیمتر و کنترل سن:0/1 ±8/19سال، وزن: 9/3 ±59کیلوگرم، قد: 9/4 ±162 سانتیمتر) تقسیم شدند. از سه گروه پیشآزمون و بعد از شش هفته، پسآزمون در زمینۀ برآورد قدرت فلکشن عضلۀ دوسر بازو با استفاده از دینامومتر بهعمل آمد. گروههای تجربی 1 و 2 در برنامۀ تمرینی مقاومتی ششهفتهای مککوئین شرکت کردند. در طول این مدت گروه تجربی 1 از مکمل کراتین و گروه تجربی 2 از دارونما استفاده کردند. گروه کنترل در هیچ مداخلۀ تمرینی شرکت نکرده و از هیچگونه مکمل و دارونمایی نیز استفاده نکردند. برای تجزیهوتحلیل دادههای درونگروهی از آزمون تی وابسته و بین گروهها آزمونهای تحلیل واریانس یکطرفه (One Way Anova) و در محیط نرمافزار spss نسخۀ هجده استفاده شد. <br /> نتایج تحقیق نشان داد، در گروه تجربی 1 پس از شش هفته استفادۀ همزمان مکمل کراتین و انجام تمرینات مقاومتی، قدرت فلکشن عضلۀ دوسر بازو بهصورت معناداری افزایش یافت (004/0= P). در گروه تجربی2 (دارونما) هیچگونه اختلاف معناداری در میزان قدرت اندام مشاهده نشد) 242/0= .(P در گروه کنترل قدرت بهصورت معناداری کاهش یافت (001/0P= ). بنابراین میتوان نتیجه گرفت استفادۀ همزمان از تمرینات مقاومتی و مکمل کراتین بهمنظور افزایش قدرت، بهویژه برای اجرای بهتر رویدادهای ورزشی میتواند سودمند باشد. دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93256220140622The Effect of Plyometric, Strength and Complex Training on Agility of Young Free Style Wrestlers in Ilam Cityتأثیر تمرین پلایومتریک، قدرتی و ترکیبی بر چابکی کشتیگیران آزادکار جوان شهرستان ایلام1912045086210.22059/jsb.2014.50862FAعلی اصغررواسیاستاد دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران0000-0002-5549-2132عباسعلیگائینیاستاد دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران0000-0002-8679-0669مجیدتاسمهکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه پیام نور، مرکز تهرانهادیعبدیدانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه شهرکردامیرعبدالمحمدیکارشناس ارشد تربیت بدنی و علوم ورزشیJournal Article20121210The aim of the present study was to investigate the effect of 8 weeks of plyometric, strength and complex (plyometric-strength) training on the agility of young free style wrestler in Ilam city. This study was semi-experiment and its statistical population consisted of 328young free style wrestler of Ilam city. For this purpose, 40 subjects were randomly selected and divided into four groups (each group 10 subjects) of strength, plyometric, complex and control after Illinois agility test as their pretest. Then they performed training protocols for 8 weeks and again Illinois agility test was administered as the posttest. For data analysis, dependent t test, one-way analysis of variance and post hoc LSD test were used at <em>P</em>P<0.05). Considering the differences among the groups, the results of one-way variance analysis showed no significant difference in agility among the groups in the pretest (<em>f</em>=856,<em> P</em>=0.655) while after 8 weeks of training interventions, there was a significant difference (<em>f</em>=4.48, <em>P</em>=0.009). The results of post hoc LSD test showed that complex training, then plyometric and finally strength training had the highest effects on agility improvement. Of course, this difference was not significant between complex and plyometric groups and also between strength and control groups. It can be concluded that to improve the agility of wrestlers, plyometric training, particularly complex training (plyometric-strength) is more useful than only strength training. So this kind of training with an emphasis on research subjects' characters and their input and output indexes is suggested.هدف از این تحقیق بررسی تأثیر هشت هفته تمرین پلایومتریک، قدرتی و ترکیبی بر چابکی کشتیگیران آزادکار جوان شهرستان ایلام بود. این تحقیق از نوع تحقیقات نیمهتجربی است که جامعۀ آماری آن را 328 کشتیگیر جوان آزادکار شهرستان ایلام تشکیل داده است. بدین منظور 40 نفر از آنها بهصورت تصادفی انتخاب و پس از اجرای آزمون چابکی ایلینویز در پیشآزمون، بهصورت تصادفی به چهار گروه10 نفرۀ تمرین قدرتی، پلایومتریک، ترکیبی و کنترل تقسیم شدند و پس از هشت هفته اجرای پروتکلهای تمرینی مجدداً در پسآزمون تست ایلینویز بهعمل آمد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون تی وابسته، تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد، سطح معناداری 05/0P< در نظر گرفته شد. یافتههای تحقیق حاکی از آن بود که انجام هشت هفته تمرینات قدرتی، پلایومتریک و ترکیبی بر کاهش زمان آزمون چابکی کشتیگیران تأثیر معناداری دارد (05/0P<). در مورد تفاوتهای بینگروهی، نتایج آزمون تحلیل واریانس یکطرفه نشان داد که در پیشآزمون تفاوت معناداری بین میزان چابکی آزمودنیها در هر یک از گروههای تحقیق وجود ندارد (655/0, P= 856f=). اما پس از هشت هفته مداخلههای تمرینی اختلاف معناداری بین آنها مشاهده شد (009/0, P= 48/4f=). نتایج آزمون تعقیبی LSD نشان داد که بیشترین تأثیر بر بهبود چابکی ابتدا مربوط به تمرینات ترکیبی سپس تمرینات پلایومتریک و در نهایت تمرینات قدرتی بوده است. البته بین گروههای تمرین ترکیبی و پلایومتریک و بین گروههای تمرین قدرتی و کنترل این اختلاف معنادار نبود. با توجه به نتایج تحقیق حاضر میتوان نتیجه گرفت که، برای بهبود وضعیت چابکی کشتیگیران، انجام تمرینات پلایومتریک و بهخصوص تمرینات ترکیبی (پلایومتریک _ قدرتی) بسیار مفیدتر از انجام تمرینات صرفاً قدرتی است. در نتیجه انجام تمرینات مذکور با تأکید بر رعایت ویژگیهای نمونههای تحقیق و معیارهای ورود و خروج نمونهها در تحقیق حاضر توصیه میشود.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93256220140622The Acute Effects of Two Resistance Exercise Protocols with Moderate Intensity, Equal Volume and Slow and Fast Movements on Some Anabolic and Catabolic Hormonesتأثیرات حاد دو برنامۀ تمرین مقاومتی با شدت متوسط، حجم برابر و سرعتهای آهسته و سریع بر برخی هورمونهای آنابولیک و کاتابولیک2052183505510.22059/jsb.2014.35055FAعلیرضاحسینی کاخکدانشیار فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران0000-0002-7510-2445محمدجابری شهرکیکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایرانمحمدرضاحامدی نیااستاد فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایرانJournal Article20130410The aim of this study was to investigate the acute effects of two resistance exercise protocols with slow and fast movements on some anabolic and catabolic hormones. Hence, in a randomized crossover design, 10 young men (age: 23.3±1.76 yr) were divided into 3 groups: control (Con), resistance exercise with slow movement (SM), and resistance exercise with fast movement (FM). Subjects performed 6 movements in 4 sets at 60–65% of 1RM. Blood sampling were taken before, immediately and 30 min. after the exercise. The results showed that both SM and FM significantly increased GH immediately after the exercise (250% and 200% respectively), but there was no difference between SM and FM. In SM group, testosterone significantly increased immediately after the exercise. SM and FM had no effect on cortisol, insulin, and glucose. It can be concluded that SM has more effect on testosterone secretion compared with FM.هدف از تحقیق حاضر مطالعۀ تأثیرات حاد دو برنامۀ تمرین مقاومتی با سرعت آهسته و سریع بر برخی هورمونهای آنابولیک و کاتابولیک بود. ده مرد جوان (سن 76/1 ± 3/23 سال) در یک طرح تصادفی متقاطع در سه حالت کنترل، تمرین مقاومتی آهسته و تمرین مقاومتی سریع قرار گرفتند. آزمودنیها شش حرکت را در چهار ست با شدت 65- 60 درصد یک تکرار بیشینه انجام دادند. نمونههای خونی قبل، بلافاصله و نیم ساعت بعد از تمرین گرفته شد. نتایج نشان داد تمرین آهسته و سریع موجب افزایش معنادار هورمون رشد (بهترتیب حدود 250 و 200 درصد) بلافاصله بعد از تمرین شد. اما بین دو نوع تمرین تفاوتی وجود نداشت. در تمرین مقاومتی آهسته بلافاصله بعد از تمرین مقادیر تستوسترون بهطور معناداری افزایش یافت. تمرین مقاومتی آهسته و سریع تأثیری بر کورتیزول، انسولین و گلوکز نداشت. میتوان گفت تمرینات مقاومتی آهسته نسبت به تمرینات مقاومتی سریع تأثیر بیشتری بر ترشح هورمون تستوسترون دارد.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93256220140622The Investigation of the Effect of Moderate Rhythm of Music on Perceived Exertion and Heart Rate in Endurance Training with Different Intensities in Young Athletic Menبررسی تأثیر موسیقی با ریتم متوسط بر شاخص درک فشار و ضربان قلب در شدتهای مختلف تمرین استقامتی در مردان جوان ورزشکار2192313214010.22059/jsb.2014.32140FAزهراسوریکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش دانشگاه رازیعلیحیرانیاستادیار دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه رازیامیر عباسمنظمیاستادیار دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه رازیJournal Article20130513The aim of this study was to investigate the effect of moderate rhythm of music on perceived exertion and heart rate during different intensities of endurance training in young male athletes. 10 male athletic students (mean <span style="text-decoration: underline;">+</span> SD age 21.6±2.60 years) were voluntarily selected. The present study was conducted in a crossover design with and without music. The results showed no significant difference between the two stages in heart rate during the warm-up phase (<em>P</em>>0.05). During training with 60-70% of Maximal Heart Rate and moderate rhythm of music, heart rate and perceived exertion significantly decreased as compared to the condition without music (<em>P</em><0.05). During training with the highest intensity, the perceived exertion and heart rate showed a slight reduction but it was not significant (<em>P</em>>0.05). The findings showed that moderate rhythm of music balances the effects of training intensity on heart rate and perceived exertion, but it does not have a great effect in higher intensities.هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر موسیقی با ریتم متوسط بر شاخص درک فشار و ضربان قلب در شدتهای مختلف تمرین استقامتی در مردان جوان ورزشکار بود.10دانشجوی مرد ورزشکار با میانگین و انحراف استاندارد سن 60/2±6/21سال بهصورت داوطلبانه انتخاب شدند. تحقیق حاضر با استفاده از روش همگذری در دو مرحله با و بدون موسیقی به انجام رسید. نتایج نشان داد ضربان قلب در مرحلۀ گرم کردن بین دو شرایط تفاوت معناداری نداشت (05/0P<em>></em><em>). </em>در مرحلۀ فعالیت با شدتهای 60 و 70 درصد ضربان قلب بیشینه در شرایط موسیقی ریتم متوسط ضربان قلب فعالیت و شاخص درک فشار نسبت به شرایط بدون موسیقی کاهش معناداری نشان داد (05/0P<). در فعالیت با بیشترین شدت، میزان ضربان قلب حین تمرین و شاخص درک فشار، کاهش کمی را نشان داد، ولی معنادار نبود (05/0P>). یافتهها نشان داد که موسیقی با ریتم متوسط در شدتهای تمرین کم و متوسط آثار فشار تمرین را بر ضربان قلب و شاخص درک فشار تعدیل میکند، ولی در شدتهای بیشتر تأثیر زیادی ندارد.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93256220140622The Effect of 12 Weeks of Circuit Resistance Training on C-Reactive Protein and Lipid Profile in Inactive Womenاثر دوازده هفته تمرین مقاومتی دایرهای بر پروتئین واکنشگر C و نیمرخ لیپیدی زنان غیرفعال2332445086310.22059/jsb.2014.50863FAمهدیمقرنسیدانشیار گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه سیستان و بلوچستان0000-0002-9351-5948میتراباقریکارشناس ارشد گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی علوم و تحقیقات فارسJournal Article20130703An increase in c-reactive protein inflammatory indicator and lipid profile is accompanied with an increase in cardiovascular risks. However, the effect of resistance exercises on these cardiovascular risk factors in females is unknown.The aim of this study was to examine the effect of 12 weeks of circuit exercise on c-reactive protein and lipid profile in inactive women.For this purpose, 24 young inactive women (mean age of 26±3.50 years, height 160±2.50 cm and weight 62±6.93 kg) were selected voluntarily and divided randomly into two 12-subject groups (a control and an experimental). The exercise program included 12 weeks of circuit resistance exercise, 3 sessions a week, 20 to 60 minutes and 8 stations each session with 65-80% intensity of one repetition maximum (1RM). Blood samples were collected after 14 hours of fasting just before the project and also 48 hours after the last exercise session. Data were analyzed with Kolmogorov-Smirnov test (K-S test) and dependant and independent t tests at <em>α</em>≤0.05. The Results showed that after 12 weeks of circuit resistance exercise in the experimental group, the amounts of CRP, TG, TC, LDL-C, VLDL-C changed significantly (<em>P</em>≤0.05) while HDL-C did not change significantly (<em>P</em>≥0.05).Finally, it seems that circuit resistance exercise can be considered as an effective and valuable method to prevent and reduce cardiovascular diseases in women and to improve their health as it decreases risk factors.افزایش شاخص التهابی پروتئین واکنشگر C (CRP) و نیمرخ لیپیدی با افزایش خطر بیماریهای قلبی-عروقی همراه است. با وجود این، تأثیر تمرینات مقاومتی بر این عوامل خطرزای قلبی-عروقی در زنان ناشناخته است. هدف: بررسی اثر دوازده هفته تمرین مقاومتی دایرهای بر پروتئین واکنشگر C و نیمرخ لیپیدی زنان غیرفعال. روش: 24 زن جوان غیرفعال با میانگین سنی 50/3± 26 سال، قد 50/2±160 سانتیمتر و وزن 93/6±62 کیلوگرم،به طور داوطلبانه انتخاب و بهصورت تصادفی ساده به دو گروه 12 نفرۀ کنترل و تجربی تقسیم شدند. برنامۀ تمرینی شامل دوازده هفته تمرین مقاومتی دایرهای، هر هفته سه جلسه به مدت 20 تا 60 دقیقه، در هشت ایستگاه با شدت 65 تا80 درصد یک تکرار بیشینه(1RM) بود. خونگیری پس از 14 ساعت ناشتایی قبل از شروع تحقیق و 48 ساعت پس از آخرین جلسۀ تمرینی انجام گرفت. دادهها با آزمون کولموگروف-اسمیرنوف، t وابسته و مستقل در سطح معناداری 05/0≥α تحلیل شد. نتایج: پس از دوازده هفته تمرین مقاومتی، در گروه تجربی و در مقایسۀ بینگروهی، مقادیر CRP، تریگلیسرید (TG)، کلسترول تام (TC) و لیپوپروتئین کمچگال (LDL-C) و لیپوپروتئین خیلی کمچگال (VLDL-C) با تغییرات معناداری همراه بود (05/0≥p)، درحالیکه لیپوپروتئین پرچگال (HDL-C) تغییر معناداری نداشت (05/0≤p). نتیجهگیری: بنابراین، بهنظر میرسد این شیوۀ تمرین مقاومتی دایرهای با توجه به کاهش عوامل خطرزا، روشی مفید و ارزشمند برای پیشگیری و کاهش بیماریهای قلبی-عروقی و ارتقای سلامت زنان باشد.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93256220140622English Abstractsچکیده های انگلیسی185148610.22059/jsb.2014.51486FAJournal Article20140909