دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932512220200822A Comparison of the Responses of Testosterone, Cortisol and Creatine Kinase to Two Types of Resistance Training with and without Blood Flow Restriction in Gymnast Boysمقایسۀ پاسخهای تستوسترون، کورتیزول و کراتینکیناز به دو نوع تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خون در پسران ژیمناستیککار1271427796410.22059/jsb.2020.219978.1124FAعلیاکبر نژاددانشیار، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0003-0154-351Xسیروسچوبینهدانشیار، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0003-4466-0986مرتضییاریکارشناس ارشد تربیت بدنی، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه تهران، تهران، ایرانعلیرجبیدکتری فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران0000-0002-2626-5846Journal Article20161204The aim of this study was to compare the responses of testosterone, cortisol and creatine kinase to two types of resistance training with and without blood flow restriction. For this purpose, 36 gymnast boys aged between 10 and 14 participated in a quasi-experimental research. The subjects (mean weight 37.11 ± 8.11 kg, height 145.16 ± 11.58 cm, body mass index 17.40 ± 1.77 kg/m<sup>2</sup>) were randomly divided into three groups: control (n=12), traditional resistance training (n=12), and resistance training with blood flow restriction (n=12). Training protocol included three movements: leg extension, elbow flexion and bench press. Blood samples were collected before and half an hour after the training. Dependent t test was used to check the intragroup results and one-way ANOVA and LSD post hoc test were used to evaluate the intergroup results. The intragroup results showed that testosterone variable was not significant in traditional resistance training (P=0.653) and resistance training with blood flow restriction (P=0.107) groups after a bout of training. But cortisol variable significantly increased in both traditional resistance training (P=0.015) and resistance training with blood flow restriction (P=0.015) groups. Also, creatine kinase was significant only in traditional resistance training group (P=0.001). The intergroup results showed that no significant differences in testosterone and cortisol of both types of training between the groups but the difference was significant in creatine kinase (P=0.05). Equal anabolic response in two types of resistance training in this study and less damage index in blood flow restriction group supported the advantage of this type of resistance training to some extent.هدف از پژوهش حاضر مقایسۀ پاسخهای تستوسترون، کورتیزول و کراتینکیناز به دو نوع تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خـون بـود. بـه این منظور 36 پسر ژیمناستیککار 10 تا 14 ساله در یک طرح تحقیق نیمهتجربی شرکت کردند. آزمودنیها با میانگین وزن 11/8±11/37 کیلوگرم، قد 58/11±16/145 سانتیمتر، شاخص تودۀ بدن 77/1±40/17 کیلوگرم بر مترمربع بهطور تصادفی به سه گروه کنترل (12n=)، تمرین مقاومتی سنتی (12n=) و تمرین مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون (12n=)، تقسیم شدند. تمرین شامل سه حرکت باز شدن زانو، خم شدن آرنج و پرس سینه بود. نمونههای خونی قبل و نیم ساعت بعد از اجرای تمرین گرفته شد. از آزمون آماری تی وابسته برای بررسی نتایج درونگروهی و از آنالیز واریانس یکراهه با آزمون تعقیبی LSD برای بررسی نتایج بینگروهی استفاده شد. نتایج درونگروهی نشان داد که پس از یک وهله فعالیت ورزشی متغیر تستوسترون در هیچیک از گروههای قدرتی (653/0P=) و انسدادی (107/0P=) معنادار نشد، لیکن متغیر کورتیزول در هر دو گروه قدرتی (015/0P=) و انسدادی (015/0P=) افزایش معنادار داشت. همچنین کراتینکیناز تنها در گروه قدرتی (001/0P=) معنادار شد. نتایج بینگروهی نشان داد در هر دو نوع تمرین در مقادیر تستوسترون و کورتیزول تفاوت معناداری بین گروهها وجود نداشت؛ اما در متغیر کراتینکیناز تفاوت معنادار بود (05/0P=). این مطالعه با پاسخ آنابولیک برابر در دو نوع تمرین و شاخص آسیب کمتر در گروه تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون تا حدودی از سودمندی این نوع از تمرین مقاومتی حمایت میکند.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932512220200822The Concurrent Effect of Eccentric Resistance Training and Blood Flow Occlusion on STAT3 and MyF5 Gene Expressions Affecting the Activation of Satellite Cells Growth in Non-Athletesتأثیر همزمان تمرین مقاومتی برونگرا و انسداد جریان خون بر بیان ژن STAT3 و MyF5 مؤثر بر فعالسازی تکثیر سلولهای ماهوارهای افراد غیرورزشکار1431547797410.22059/jsb.2020.227486.1147FAمحمد علیطبیبیدانشجوی دکترا فیزیولوژی ورزش، پردیس بینالملل کیش دانشگاه تهران، کیش ایراناعظمموسویاندانشجوی دکترا فیزیولوژی ورزش، پردیس بینالملل کیش دانشگاه تهران، کیش ایرانعباسعلیگائینی.استاد، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0002-8679-0669رضاقراخانلو.استاد، گروه تربیت بدنی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانرضانوری.استادیار، گروه علوم ورزشی، پردیس بینالمللی کیش دانشگاه تهران، کیش، ایران0000-0003-1976-3561محمدرضاکردیدانشیار، گروه علوم ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه تهران، ایران0000-0002-7917-5529Journal Article20170212The aim of the present study was to investigate the effect of resistance training and blood flow occlusion on gene expression of signal transfer agent and activator of transcription (STAT3) and muscle-forming agent 5 (Myf5) in non-athlete active young subjects. 20 men (age range 25 ± 5 years) were randomly divided into two groups (ach group 10 subjects): eccentric resistance training with and without blood flow restriction (BFR). Using isokinetic set, eccentric resistance training protocol (ECC RET) including about 70 repetitions of knee extensor muscles was performed. Occlusion was created using pneumatic pressure device. After local anesthesia with lidocaine 1% and norepinephrine, blood samples were collected from active vastus lateralis 48 hours before and 24 hours after the training. STAT3 and MyF5 were measured by immunohistochemistry. Gene expression of STAT3 in BFR group in the posttest was 3.846 times higher than the pretest (P=0.001) which showed a significant difference. Gene expression of MyF5 in BFR group in the posttest was 3.479 times higher than the pretest (P=0.005) which showed a significant difference. Eccentric resistance training with blood flow occlusion may maintain and improve muscle mass by increasing the gene expression of STAT3 and MyF5.هدف از پژوهش حاضر، تأثیر تمرین مقاومتی و انسداد جریان خون بر بیان ژن عامل انتقال دهندة سیگنال و فعال کنندة رونویسی (STAT3) و عامل عضله زایی 5 (Myf5) افراد جوان فعال غیرورزشکار است. <strong>20</strong> مرد با دامنة سنی 25 ± 5 سال بهصورت تصادفی به دو گروه دهنفرة تمرین مقاومتی برونگرا با و بدون انسداد جریان خون (BFR) تقسیم شدند.با استفاده از دستگاه ایزوکنتیک، پروتکل تمرین مقاومتی برونگرا (ECC RET) شامل حدود 70 تکرار در عضلات بازکنندههای زانو اجرا شد. انسداد با استفاده از دستگاه فشارسنج بادی ایجاد شد. پس از بیحسی موضعی با تزریق لیدوکائین 1% و نوراپینفرین از عضلة پهن جانبی پای فعال، 48 ساعت قبل و 24 ساعت پس از فعالیت نمونهبرداری شد. STAT3 و MyF5 به روش ایمونوهیستوشیمیایی انجام گرفت. بیان ژن STAT3 در نمونههای BFR در گروه پسآزمون نسبت به پیشآزمون 846/3 برابر بیشتر شده بود که این میزان (001/0=P) تفاوت معناداری را نشان داد. همینطور بیان ژن MyF5 در نمونههای BFR در گروه پسآزمون نسبت به پیشآزمون 479/3 برابر بیشتر شده بود که این میزان (005/0=P) تفاوت معناداری را نشان داد. بهره گیری از تمرین مقاومتی برون گرا همراه با انسداد جریان خون از طریق افزایش بیان ژن STAT3 و Myf5 ممکن است سبب حفظ و بهبود تودة عضلانی شود.<br /> دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932512220200822The Effect of Physical Fitness Status and Gender on Cardiorespiratory Response to an Exhaustive Exercise in Air Polluted Environmentsتأثیر وضعیت آمادگی بدنی و جنسیت بر پاسخ دستگاه قلبی تنفسی به فعالیت واماندهساز در محیط با آلودگی هوا1551727597710.22059/jsb.2020.290267.1363FAساراپوریامهردانشجوی کارشناسی ارشد، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ علوم ورزشی ، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایرانولی اللهدبیدی. استاد، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ علوم ورزشی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران0000-0002-2202-7349سمیهنامدار. استادیار، گروه بیومکانیک ورزشی و رفتار حرکتی، دانشکدۀ علوم ورزشی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایرانمعصومهصادقی. استاد، گروه بیماریهای قلب و عروق، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20191117Although evidence suggests that air pollution in industrial societies is associated with mortality following cardiorespiratory diseases, there are few evidences showing the effects of physical fitness and gender. The aim of this study was to determine the effect of physical fitness status and gender on cardiorespiratory indexes such as the percentage of hemoglobin saturation of oxygen (SPO2), double product (DP) and spirometric indices (FVC, FEV1, FEV1/FVC and PEF) following exhaustive exercise in air pollution. In a semi-experimental design, 120 males and females (8 groups, aged between 40 and 55) were randomly divided into 4 experimental groups (active women, active men, inactive women and inactive men) living in an air polluted region and 4 control groups (active women, active men, inactive women and inactive men) living in a clean air area. Two-way ANOVA showed that air pollution caused a 29.5% increase in DP while acutely decreased FVC and FEV1 by 16.87% and 21.4% at resting level respectively. A 26.31% increase in DP happened in inactive men and women who lived in an air polluted region following an exhaustive exercise compared with the control groups. In addition, gender also increased men’s resting levels of DP and FEV1/FVC by 12.14% and 7.63% respectively. Based on these findings, the air pollution exposure increases the burden on the heart and the amount of myocardial oxygen consumption. Likewise, this situation is more prominent in women. Although physical fitness modifies these indices in the air polluted environment, it does not inhibit them.شواهد حاکی از آن است که آلودگی هوا در جوامع صنعتی با مرگومیر ناشی از بیماریهای قلبی تنفسی همراه است، اما اطلاعات اندکی در خصوص تأثیر وضعیت آمادگی بدنی و جنسیت وجود دارد. هدف مطالعۀ حاضر تعیین اثر وضعیت آمادگی بدنی و جنسیت بر شاخصهای قلبی تنفسی شامل درصد اشباع هموگلوبین از اکسیژن (<sub>2</sub>SPO)، حاصلضرب دوگانه (DP) و شاخصهای اسپیرومتری (FVC،<sub>1</sub>FEV، FVC / <sub>1</sub>FEVوPEF) متعاقب فعالیت واماندهساز در هوای آلوده بود. در یک طرح نیمهتجربی، 120 مرد و زن (هشت گروه) 40 تا 55 ساله، بهطور تصادفی به چهار گروه تجربی (زن فعال، مرد فعال، زن غیرفعال و مرد غیرفعال) ساکن محیط آلوده و چهار گروه کنترل (زن فعال، مرد فعال، زن غیرفعال و مرد غیرفعال) ساکن محیط غیرآلوده تقسیم و با یکدیگر مقایسه شدند. آنوا دوطرفه نشان داد که آلودگی هوا موجب افزایش 5/29 درصدی DP میشود، درحالیکه کاهش شدید FVC، ،<sub>1</sub>FEV بهترتیب به مقدار 87/16و4/21 درصدی سطوح استراحتی را در پی دارد. در پی انجام فعالیت بدنی، افزایش 31/26 درصدی مقادیر DP در مردان و زنان غیرفعال محیط آلوده در مقایسه با گروههای کنترل رخ میدهد. علاوهبر این، جنسیت نیز بهترتیب افزایش 14/12و63/7 درصدی سطوح استراحتی DPو FVC / <sub>1</sub>FEVدر مردان را بهدنبال دارد. براساس این یافتهها، قرارگیری در معرض آلودگی هوا بار وارده بر قلب و اکسیژن مصرفی میوکارد را افزایش میدهد و این وضعیت در زنان برجستهتر است. اگرچه، آمادگی بدنی موجب تعدیل این شاخصها در محیط آلوده میشود، مهارکننده نیست.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932512220200822A Comparison of the Effect of High Intensity Interval Training and School –Based Training on has-miR125a-5p, CRP and Lipid Profile of Overweight and Obese Adolescentsمقایسۀ اثر تمرینات مدرسهمحور و تناوبی شدید روی hsa-miR-125a-5p، پروتئین واکنشگرC و نیمرخ لیپیدی نوجوانان دارای اضافهوزن و چاق1731877648010.22059/jsb.2020.293458.1369FAصادقولی پور. دانشجوی دکتری دانشکدۀ علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانوازگنمیناسیاندانشیار گروه فیزیولوژی ، دانشکده علوم ورزشی -دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران0002-0002-7404-1409سیلواهوسپیاناستادیار مرکز تحقیقات رشد و نمو، بیمارستان امام حسین، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران0000-0002-8548-781XJournal Article20191204Endothelial dysfunction is an early indicator of cardiac diseases, and loss of normal homeostatic function in the blood vessels. The aim of this study was to compare the effect of school-based and high intensity interval training on miR125a-5p, C-reactive protein and lipid profile of overweight and obese adolescents. 45 overweight and obese male students (mean age 14±1 years, body mass index 26.43±2.17 kg/m<sup>2</sup>) were voluntarily divided into three equal groups: school-based training, high intensity interval training and control. Subjects participated in the training for12 weeks and 3 sessions per week. Changes of circulating miR125a-5p, C-reactive protein and lipid profile were measured before and after the training interventions. Findings revealed that C-reactive protein, body mass index, WHR, body fat percentage, low-density lipoprotein, and triglyceride of experimental subjects decreased compared with the control group (P≤0.05). There were significant increases in the VO<sub>2 </sub>peak and high density lipoprotein levels of subjects (P=0.001), but the differences between experimental groups were not significant in both variables (P=0.15). Also, there was a significant increase in the levels of miR125a-5p, and the difference between the experimental groups was significant (P=0.001). Generally, it seems that both types of training improved the endothelial function and lipid profile, but school-based training is relatively more effective in adolescents. Therefore, based on the difficult nature of high intensity interval training for obese children, further use of school-based training is suggested.اختلال در عملکرد اندوتلیال، نشانگر اولیۀ بیماریهای قلبی و کاهش عملکرد طبیعی عروق خونی است. هدف کلی این مطالعه مقایسۀ اثر تمرینات مدرسهمحور و تناوبی شدید رویmiR125a-5p، پروتئین واکنشگرC و نیمرخ لیپیدی نوجوانان دارای اضافهوزن و چاق بود. 45 دانشآموز پسر دارای اضافهوزن و چاق با میانگین سنی 1 ± 14 سال و شاخص تودۀ بدن (kg/m<sup>2</sup> 17/2±43/26) به شکل داوطلبانه و مساوی به گروههای مدرسهمحور، تناوبی شدید و کنترل تقسیم شدند و به مدت 12هفته، هفتهای سه جلسه در تمرینات شرکت داشتند. تغییرات در سطوح miR125a، گردش خون، پروتئین واکنشگرC و نیمرخ لیپیدی قبل و بعد از مداخلات ورزشی اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که مقادیر پروتئین واکنشگرC، شاخص تودة بدن، WHR، درصد چربی بدن، لیپوپروتئین کمچگال و سطوح تریگلیسرید در گروههای تجربی در مقایسه با گروه کنترل کاهش وجود داشت (05/0P≤). از سوی دیگر افزایش معناداری در اوج اکسیژن مصرفی و مقادیر لیپوپروتئین پرچگال آزمودنیها مشاهده شد (001/0P=)، اما تفاوت بین میانگینهای گروههای تجربی در هر دو متغیر معنادار نبود (15/0P=). همچنین افزایش معناداری در سطوحmiR-125a-5p گروهها وجود داشت و تفاوت بین گروههای تجربی نیز معنادار بود (001/0P=). در مجموع بهنظر میرسد هر دو شیوۀ تمرینی سبب بهبود عملکرد اندوتلیال و نیمرخ لیپیدی میشوند، اما تمرینات مدرسهمحور در سنین نوجوانی اثربخشی نسبتاً بیشتری دارند. بنابراین، با توجه به ماهیت دشوار اجرای تمرینات تناوبی شدید در کودکان چاق، بهرهگیری بیشتر از تمرینات مدرسهمحور پیشنهاد میشود.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932512220200822The Effect of Concurrent Training Order (Resistance-Aerobic) on Some Factors of Physical Fitness, Functional Capacity and Serum Levels of Myostatin and Follistatin Hormones in Postmenopausal Women (Clinical Trial)تأثیر ترتیب تمرین ترکیبی (مقاومتی- هوازی) بر برخی از عوامل آمادگی جسمانی، ظرفیت عملکردی و سطوح سرمی هورمونهای میوستاتین و فولیستاتین زنان یائسه (کارآزمایی بالینی)1892067599810.22059/jsb.2020.282311.1345FAلیلاعیسی زادهدانشجوی دکتری گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد نیشابور، دانشگاه آزاد اسلامی، نیشابور، ایران0000-0002-0632-6082علیرضاحسینی کاخک. دانشیار گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران0000-0002-7510-2445رامبدخواجه ایاستادیار گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد نیشابور، دانشگاه آزاد اسلامی، نیشابور، ایران0000-0002-0490-8695سید محمودحجازیاستادیار گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایرانJournal Article20190723The aim of the present study was to examine the effect of concurrent training order on some factors of physical fitness, functional capacity and serum levels of Myostatin and Follistatin in postmenopausal women. Methodology was clinical trial. 33 postmenopausal women (aged between 50 and 60) were randomly assigned to three groups: aerobic-resistance training (n=11), resistance-aerobic training (n=10) and control (n=12). Training interventions were performed for 8 weeks, 4 sessions per week. ANOVA with repeated measures was used to analyze the data.The results showed no significant differences in BMI, myostatin and follistatin concentrations among the three groups (P>0.05). The percentage of reduction in BMI was higher in A+R group and the percentage of reduction in myostatin and follistatin was higher in R+A group but this reduction was not significant. There was a significant difference between training and control groups in upper body muscular strength and endurance (P>0.05). There was a significant increase in upper body muscular strength and endurance in both training groups (P>0.05). The percentage of changes in the upper body muscular strength and endurance was higher in R+A group but this percentage was not significant. Based on these results, it can be stated that there were no significant differences between the different orders of concurrent training in the mentioned variables and postmenopausal women can use both training orders in order to increase upper body strength and endurance and prevent to increase myostatin and muscle atrophy.هدف از مطالعۀ حاضر بررسی تأثیر ترتیب تمرینات ترکیبی بر برخی از عوامل آمادگی جسمانی، ظرفیت عملکردی و سطوح سرمی میوستاتین و فولیستاتین زنان یائسه بود. روش بررسی کارآزمایی بالینی بود. 33 زن یائسة 50 تا 60 ساله بهطور تصادفی در سه گروه هوازی- مقاومتی (11 نفر)، مقاومتی- هوازی (10 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. تمرین در مدت 8 هفته و 4 جلسه در هفته انجام گرفت. برای تحلیل دادهها از روش آماری آنوا با اندازههای تکراری استفاده شد. نتایج نشان داد غلظت میوستاتین، فولیستاتین، شاخص تودۀ بدن بین سه گروه تفاوت معناداری نداشت (05/0P>). درصد کاهش شاخص تودۀ بدنی در گروه هوازی– مقاومتی بیشتر و درصد کاهش میوستاتین و فولیستاتین در گروه مقاومتی– هوازی بیشتر بود، ولی معنادار نبود. بین دو گروه تمرین و کنترل در قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه تفاوت معناداری وجود داشت (05/0P>). در هر دو نوع ترتیب تمرین افزایش معناداری در قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه مشاهده شد (05/0P>) و درصد تغییرات قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه در گروه مقاومتی- هوازی بیشتر بود، ولی معنادار نبود. براساس یافتهها میتوان گفت در متغیرهای پژوهش تفاوت معناداری بین ترتیبهای متفاوت تمرین ترکیبی وجود ندارد و زنان یائسه میتوانند از هر دو نوع ترتیب بهمنظور افزایش قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه و جلوگیری از افزایش میوستاتین و تحلیل عضلانی استفاده کنند.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932512220200822The Effect of Aerobic Exercise and Spirulina Supplementation on Some Cardiovascular Risk Factors in Overweight Women with Type 2 Diabetesتأثیر تمرین هوازی و مکمل اسپیرولینا بر برخی عوامل خطرزایی قلبی عروقی در زنان مبتلا به دیابت نوع دو دارای اضافه وزن2072227633310.22059/jsb.2020.276235.1330FAمحسناکبرپوردانشیار، گروه علوم ورزشی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه قم، قم، ایران0000-0002--3565-4881الههمحرابی زاده.کارشناسی ارشد، گروه علوم ورزشی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه قم، قم، ایرانJournal Article20190723Cardiovascular risk factors are known as an important mechanism for the development of type 2 diabetes and cardiovascular diseases. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of aerobic exercise and spirulina supplementation on some cardiovascular risk factors in overweight women with type 2 diabetes. In this semi-experimental study, 28 overweight women with type 2 diabetes (mean age of 49.5±7.7 years) were randomly assigned to groups of aerobic+spirulina, aerobic+placebo, spirulina and placebo. The aerobic exercise program included 6 weeks (3 sessions per week) with the intensity of 60-70% of the maximum heart rate. The groups receiving supplementation daily received three capsules of 500 mg of spirulina before each meal for 6 weeks. Fasting blood samples were collected in pretest and posttest. Data were analyzed by factor analysis of variance (2x4) and dependent t test with significance level (P≤0.05) using SPSS software. The results of the study showed a reduction in cholesterol, LDL and VLDL in the exercise-spirulina and spirulina groups from pretest to posttest, and a decrease in LDL / HDL and CHOLS / HDL was observed only in the exercise-spirulina group)P=0.009, (P=0.007) respectively. HDL also showed a significant increase only in the exercise-spirulina group (P=0.007). There were also no significant intergroup differences in any of the variables. Overall, these findings showed that aerobic exercise and spirulina supplementation can relatively improve lipid profile factors. In other words, exercise as the main factor along with spirulina supplementation can have a better effect on improving cardiovascular risk factors in people with type 2 diabetes.عوامل خطرزایی قلبی عروقی مکانیسم مهمی در بروز دیابت نوع دو و بیماریهای قلبی-عروقی است، ازاینرو هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین هوازی و مکمل اسپیرولینا بر برخی عوامل خطرزایی قلبی عروقی در زنان مبتلا به دیابت نوع دو دارای اضافه وزن بود. در این مطالعۀ نیمهتجربی تعداد 28 نفر از زنان دیابتی نوع دو و دارای اضافه وزن با میانگین سن 7/7±5/49 سال بهصورت تصادفی در گروههای هوازی+اسپیرولینا، هوازی+دارونما، اسپیرولینا و دارونما قرار گرفتند. برنامۀ تمرین هوازی شامل 6 هفته (هر هفته 3 جلسه) با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه انجام گرفت. گروههای دریافتکنندۀ مکمل، روزانه سه کپسول 500 میلیگرمی اسپیرولینا قبل از هر وعدۀ غذایی به مدت 6 هفته دریافت کردند. نمونههای خونی طی شرایط ناشتایی در مراحل پیش و پسآزمون جمعآوری شدند. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس عاملی (4×2) و آزمون تی وابسته با سطح معناداری (05/0P ≤) با استفاده از نرمافزار SPSS صورت گرفت. نتایج پژوهش کاهش کلسترول، LDL و VLDL در گروههای تمرین-اسپیرولینا، اسپیرولینا از مرحلۀ پیشآزمون به پسآزمون نشان داد و کاهش LDL/HDLو CHOLS/HDL صرفاً در گروه تمرین-اسپیرولینا مشاهده شد(به ترتیب (009/0p=) و(007/0p=))، همچنین HDL صرفاً در گروه تمرین-اسپیرولینا افزایش معناداری نشان داد (007/0P=). همچنین تفاوت معنادار بینگروهی در هیچیک از متغیرها بین گروههای تحقیق مشاهده نشد. در مجموع یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که تمرین هوازی و مکمل اسپیرولینا تا حدودی میتواند سبب بهبود فاکتورهای نیمرخ لیپیدی شود. بهعبارتی تمرین بهعنوان عامل اصلی بههمراه مکملدهی اسپیرولینا توانسته است تأثیر بهتری بر بهبود عوامل خطرزایی قلبی عروقی در افراد دیابتی داشته باشد.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932512220200822The Effect of 4 Weeks of Resistance Training in Hypoxic Conditions on Hypertrophy and Function of Biceps Muscle in Healthy Menتأثیر چهار هفته تمرین مقاومتی هایپوکسی بر هایپرتروفی و عملکرد عضلۀ دوسر بازویی مردان سالم2232337775510.22059/jsb.2020.301421.1395FAعلیمقدسیکارشناسی ارشد تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمحمدفشیاستادیار، گروه علوم زیستی در ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم تندرستی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران0000-0002-0995-4703سجاداحمدی زاداستاد، گروه علوم زیستی در ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم تندرستی، دانشگاه شهید بهشتی تهران، تهران، ایران0000-0001-5859-3556Journal Article20200519Increased secretion of growth and metabolic factors by hypoxic exercise has been shown, while muscle function has not been considered as an effective factor in exercise performance. This study aimed to investigate the effect of 4 weeks of resistance training in hypoxic conditions on hypertrophy and function of biceps muscle in healthy men. 16 healthy young men were randomly assigned to two groups: hypoxic resistance training (PaO2=13%, n=8) and normoxic resistance training (PaO2=20%, n=8). The training program for both groups lasted 4 weeks including 3 sessions (60% of 1RM until exhaustion, 3 sets and 1 minute of rest) of standing curls biceps with 48 hours of recovery after the training per week. Strength was assessed by 1RM, hypertrophy by Buresh formula and muscle functions by the isokinetic system before and after 4 weeks of training. A comparison of the two groups showed statistically significant differences in strength and the fatigue index (P≤0.05). Other factors including biceps fat percentage, hypertrophy, elbow peak torque in concentric and eccentric contractions, total work of biceps in concentric and eccentric contractions and the ratio of agonist/antagonist muscle activity did not show significant differences (P≥0.05). It seems that 4 weeks of hypoxia resistance training is associated with a significant improvement in strength and fatigue index. However, hypertrophy and muscle function indices showed similar changes considering less training volume in hypoxia conditions.افزایش ترشح عوامل رشدی و متابولیکی بهوسیلۀ تمرینات هایپوکسی نشان داده شده، این در حالی است که عملکرد عضلانی بهعنوان عامل اثرگذار اجرای ورزشی مورد توجه قرار نگرفته است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر 4 هفته تمرین مقاومتی در شرایط هایپوکسی بر هایپرتروفی و عملکرد عضلۀ دوسر بازویی مردان سالم بود. 16 مرد جوان سالم بهصورت تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی در شرایط هایپوکسی (فشار سهمی اکسیژن 13 درصد: 8 نفر) و نورموکسی (فشار سهمی اکسیژن 20 درصد: 8 نفر) قرار گرفتند. برنامۀ تمرینی برای هردو گروه به مدت 4هفته شامل 3 جلسه تمرین (60 درصد یک تکرار بیشینه تا واماندگی، سه سِت و یک دقیقه استراحت) حرکت جلوبازو ایستادۀ هالتر در هفته با 48 ساعت ریکاوری پس از تمرین انجام گرفت. قدرت بهوسیلۀ یک تکرار بیشینه، هایپرتروفی با استفاده از معادلۀ بورش و عملکرد عضلانی بهوسیلۀ دستگاه آیزوکینتیک قبل و بعد از 4 هفته تمرین ارزیابی شد. در مقایسۀ دو گروه با هم تفاوتهای آماری معناداری برای قدرت و شاخص خستگی مشاهده شد (05/0≥P). ولی دیگر عوامل شامل درصد چربی دوسر بازویی، هایپرتروفی، گشتاور مفصل آرنج در انقباض درونگرا و برونگرا، کل کار انجامگرفتۀ عضلۀ دوسر بازویی در انقباض درونگرا و برونگرا، نسبت فعالیت عضلات موافق به مخالف تفاوت معناداری نداشتند (05/0≤P). بهنظر میرسد 4هفته تمرین مقاومتی هایپوکسی با بهبود معنادار قدرت و شاخص خستگی همراه میشود و این در حالی است که هایپرتروفی و شاخصهای عملکرد عضلانی با درنظر گرفتن حجم تمرین کمتر در شرایط هایپوکسی تغییرات مشابهی را نشان دادند.دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932512220200822The Effect of 4 Weeks of High Intensity Interval Training with Blood Flow Restriction on Cardiovascular Fitness and Serum Levels of IL-6 and IL-17 Inflammatory Cytokines in Active Young Menتأثیر چهار هفته تمرین تناوبی شدید همراه با محدودیت جریان خون بر آمادگی قلبی عروقی و سطوح سرمی سایتوکاینهای التهابی اینترلوکین-6 و اینترلوکین-17 در مردان جوان فعال فعالیت های ورزشی شدید، محدودیت جریان خون و التهاب2352477782410.22059/jsb.2020.294170.1373FAمسعودصفریکارشناس ارشد، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمهدیهملانوری شمسیدانشیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانحمیدآقا علی نژاددانشیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانفرزانهسیناپورکارشناس ارشد، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20200216High intensity interval training and blood flow restriction make huge physiological changes in athletes. The aim of this study was to investigate the effect of 4 weeks of high intensity interval training and blood flow restriction on cardiovascular fitness and inflammatory cytokines of interleukin-6 and interleukin-17 in active male students. 18 active students in Tehran city (age range 20-30 years) were divided into three groups: 1- training and blood flow restriction, 2- training and 3-blood flow restriction by convenience sampling method. The subjects performed high intensity interval training and blood flow restriction for 4 weeks and 3 sessions per week. Fasting blood samples were collected before and after the test. Based on the results, high intensity interval training and blood flow restriction did not significantly change the Vo2max or vVo2max in the groups. According to the results, interleukin-6 and interleukin-17 levels at resting state were different among the groups. These indices showed significant differences in the training group compared with the other two groups (p < 0.05). IL-6 decreased and IL-7 increased in the training group. A decrease in the amount of resting interleukin-6 in the training group can show the relative decrease in the stress of this group. Also, a decrease in the levels of interleukin-17 in blood flow restriction groups may be attributed to the relative weakness of the immune system and the loss of function of T-helper 17 cells in these groups.تمرینات تناوبی شدید و محدودیت جریان خون سبب ایجاد تغییرات فیزیولوژیکی زیادی در ورزشکاران میشود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر 4 هفته تمرینات تناوبی شدید همراه با محدودیت جریان خون بر آمادگی قلبی عروقی و سایتوکاینهای التهابی اینترلوکین-6 و اینترلوکین-17 در دانشجویان مرد جوان فعال بود. 18 دانشجوی فعال شهر تهران با دامنة سنی 20 تا 30 سال بهصورت نمونهگیری در دسترس به سه گروه 1. تمرین به همراه محدودیت جریان خون، 2. تمرین و 3. محدودیت جریان خون تقسیم شدند. آزمودنیها تمرین بههمراه محدودیت جریان خون را به مدت 4 هفته و 3جلسه در هفته اجرا کردند. نمونههای خونی، پیش و پس از آزمون بهصورت ناشتا گرفته شد. براساس نتایج تمرینات ورزشی بههمراه محدودیت جریان خون سبب ایجاد تغییرات معناداری در مقدار Vo2max یا vVo2max در گروههای پژوهش نشده است. با توجه به نتایج، آزمونهای آماری در مورد میزان اینترلوکین 6 و اینترلوکین 17 در حالت استراحت بین گروهها متفاوت بود. میزان این دو شاخص در گروه تمرین با دو گروه تفاوت معناداری را نشان داد (05/0>P). IL-6 در گروه تمرین بهتنهایی، کاهش یافته و میزان IL-17 افزایش داشته است. کاهش میزان سایتوکاین التهابی IL-6 در حالت استراحت در گروه تمرین میتواند نشاندهندة کاهش نسبی میزان استرس در این گروه باشد. از سوی دیگر، کاهش مقادیر اینترلوکین-17 در گروههای محدودیت جریان خون را شاید بتوان به ضعف نسبی سیستم ایمنی و افت عملکرد سلولهای T کمکی 17 در این گروهها نسبت داد. <br />