دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932511420200121The Effect of two Different GI Carbohydrates and Glutamine Usage on Creatine Kinase and the Exhaustion Time in Active Womenتأثیر خوردن دو کربوهیدرات با GI متفاوت و گلوتامین بر مقادیر کراتین کیناز و زمان واماندگی در زنان فعال3533647513110.22059/jsb.2020.128638.972FAمنیرهنقدی پری.کارشناسی ارشد،گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة تربیت بدنی، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران،
تهران، ایرانمجیدکاشفاستاد گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة تربیت بدنی، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران،تهران، ایران0000000185513371عباسعلیگایینیاستاد گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدة تربیت بدنی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0002-8679-0669Journal Article20150810The purpose of this study was to defining effect of two different GIcarbohydrates and Glutamine usage on Creatine kinase and the exhaustion time in active female subjects. For this purpose 40 subjects with the average age of 24.82 3.4 year, the height of 165.25 5.1 cm were participated voluntary in this study. Subjects were divided into 4 groups of carbohydrate with low glycemic and glutamine,carbohydrate with high glycemic and glutamine, glutamine and placebo groups randomly. lentil was used as carbohydrate with low glycemic, and potato as high glycemic food and the consumed glutamine for each three groups with the amount of 0.5 g/kg BW in solution form in water and placebo.Blood samples was collected before and after laboratory Bruce test.For allPاین پژوهش با هدف بررسی تأثیر خوردن دو کربوهیدرات با GI متفاوت وگلوتامین بر مقادیر ایزوآنزیمهای کراتین کیناز<br />و زمان واماندگی در زنان فعال انجام گرفت. آزمودنیهای این پژوهش 40 دانشجو با میانگین سنی 4 / 3 ± 82 / 24 سال و<br />قد 1 / 5 ± 25 / 165 سانتیمتر، داوطلبانه انتخاب شدند و در چهار گروه شاخصگلیسمی کم و گلوتامین، شاخص گلیسمی<br />زیاد و گلوتامین، گروه گلوتامین و گروه دارونما تصادفی قرار گرفتند. بنابراین برای شاخص گلیسمی پایین، عدس ) 135<br />– 130gr ( و شاخص گلیسمی بالا، سیبزمینی ) 175 – 170 gr (، گلوتامین مصرفی برای هر سه گروه به مقدار<br />g/KgBW 5 / 0 محلول در 250 سیسی آب و دارونما نیز همین میزان استفاده شد. نمونهگیری خون قبل و بعد از آزمون<br />بروس انجام گرفت. تجزیهوتحلیل یافتهها با استفاده از تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر و یکراهه با آزمون تعقیبی بونفرونی<br />در سطح معناداری 05 / 0 ≥ α انجام پذیرفت. نتایج نشان داد خوردن کربوهیدرات با شاخص گلیسمی متفاوت و گلوتامین<br />تأثیر معناداری بر مقادیر CK total و CK MB ندارد، ولی گلوتامین تنها نسبت به گروه کربوهیدرات با شاخص گلیسمی<br />کم مانع از افزایش مقدار CK MM شد و خوردن کربوهیدرات با شاخصگلیسمی متفاوت و گلوتامین مدت زمان فعالیت<br />تا واماندگی را افزایش داد. بنابراین میتوان استفاده از کربوهیدرات با شاخص گلیسمی متفاوت و گلوتامین، گلوتامین تنها<br />برای افزایش زمان فعالیت و کاهش آسیب سلولی توصیه کرد.https://jsb.ut.ac.ir/article_75131_b7e2e88b52d101c917b46b95512f5511.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932511420200121The Effect of resistance Training on Changes in some Cytokines and Muscle Strength in Women with Multiple Sclerosisتأثیر تمرینات مقاومتی بر تغییرات برخی سایتوکاینها و قدرت عضلانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس3653777513210.22059/jsb.2019.261859.1292FAمحبوبهشهیدی راد. دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی محض دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایرانرویاعسکریاستادیار گروه فیزیولوژی ورزشی دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران0000-0003-4331-2293سیدعلیرضاحسینی کاخکدانشیار گروه فیزیولوژی ورزشی دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران0000-0002-7510-2445Journal Article20180911Purpose: Health professionals believe in the effective role of exercise training on improving the health of MS patients. The present study to investigate changes in serum levels IL4 and 17, as well as muscle strength changes after 8 weeks of regular resistance training. Methodology: The present study was a applied and pre-post design. Twenty-two women with multiple sclerosis in the range of 25 to 40 years old and with disability (EDSS = 4) were randomly assigned into experimental and control groups. 8-week training sessions, 3 sessions with 45-60% intensity, one repetition, performed exercises, and the control group did not participate in any regular physical activity. Before and after training, anthropometric tests, upper and lower strength and blood sampling were used to measure the levels of Interleukin 17 and 4. To determine the normal distribution of data, the Smirnov-Kolmogorov test and one-way variance analysis were used for the possible difference in the groups and the paired t-test was used to examine the intra-group changes. The significance level was considered to be P≤0 / 05 and the calculations were performed using SPSS version 18. Results: The statistical analysis showed that the subjects' strength was significantly higher than the control group (P = 0.001). Interleukin 4 showed a significant increase compared to the control group (P = 0.002), but interleukin 17 did not differ between the two groups. Women with multiple sclerosis seem to be able to use regular moderate-intensity exerciseهدف: متخصصین سلامتی به نقش مؤثر تمرینات ورزشی بر بهبود سطح سلامت افراد دارایMS اعتقاد دارند. تحقیق حاضر به بررسی تغییرات اینترلوکین 4و17 سرمی و همچنین تغییرات قدرت عضلانی به دنبال 8 هفته تمرینات منظم مقاومتی پرداخت.<br />روش تحقیق: مطالعه حاضر از نوع کاربردی با طرح پیش و پسآزمون بود. 22 نفر از زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس در دامنهی سنی 25تا40 سال و با درجهی ناتوانی (EDSS=4) به صورت هدفمند در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. گروه تمرینی 8 هفته، 3 جلسه با شدت 45تا60 درصد یک تکرار بیشینه، تمرینات را انجام دادند و گروه کنترل اما در هیچ فعالیت منظم بدنی شرکت نکردند. قبل و بعد از دورهی تمرینی آزمونهای تنسنجی، قدرت بالاتنه و پایینتنه و نمونهگیری خون برای سنجش مقادیر اینترلوکین 17و4 انجام گرفت. برای تعیین توزیع طبیعی دادهها از آزمون اسمیرنف-کولموگرف و تحلیل واریانس یکطرفه برای تفاوت احتمالی در گروهها و آزمون تی زوجی جهت بررسی تغییرات درونگروهی استفاده شد. سطح معناداری P≤0/05 در نظر گرفته شد و محاسبات در نرمافزار SPSS نسخهی 18 انجام شد.<br />نتایج: تحلیل آماری نشان داد قدرت آزمودنیها نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشت (P=0/001). اینترلوکین 4 نیز نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری نشان داد (P=0/002) اما اینترلوکین 17 بین دو گروه تفاوتی نداشت.<br />به نظر میرسد زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس برای بهبود کارایی سیستم ایمنی و ارتقای سطح قدرت خود بتوانند از تمرینات منظم مقاومتی با شدت متوسط بهره ببرند.https://jsb.ut.ac.ir/article_75132_48be88a509ca6836a67246d28377db3b.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932511420200121The Effect of Omega-3 Supplementation on Acute Phase Proeins in Athletic Women after Single bout of Exhaustive Exerciseاثر مصرف مکمل امگا-3 بر پروتئین های فاز حاد زنان ورزشکار پس از یک وهله فعالیت ورزشی درماندهساز3783917517210.22059/jsb.2020.75172FAسیروسچوبینهدانشیار گروه فیزولوژی ورزش، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0003-4466-0986محبوبهبرجیان فرددانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزش، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی٬ دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20190316The purpose of this study was to examine the effect of omega-3 supplementation on C-reactive protein (CRP) and fibrinogen in athletic women after single bout of exhaustive exercise. Fourteen athletic women (mean ± SD age 21.17±0.78 years, 21.24±2.32 mass, 45.74±4.97 VO2max) participated in a randomized, double-blind crossover study. Subjects entered the study on their normal diet, and then received either fish oil capsules containing 3.2g eicosapentaenoic acid and 2.2g docosahexaenoic acid (n-3 polyunsaturated fatty acid) capsule or placebo containing olive oil taken daily for 3 weeks. Blood sampling has been collected, pre and post exhaustive exercise, before and after supplementation periods.exercise performed on treadmill until exhaustion. The data were analyzed by two-way ANOVA. Statistical differences were considered significant at Pهدف پژوهش حاضر بررسی اثر مصرف مکمل امگا-3 بر پروتئین فاز حاد (CRP) و فیبرینوژن زنان ورزشکار پس از انجام یک وهله فعالیت ورزشی درماندهساز، بود. 14دانشجوی دختر ورزشکار با میانگین و انحراف استاندارد سنی، تودۀ بدن و حداکثر اکسیژن مصرفی به ترتیب 78/0±17/21 سال، 32/2±24/21 کیلوگرم بر متر مربع و 97/4±74/45 میلی لیتر کیلوگرم بر دقیقه به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و بهطور تصادفی به دو گروه دارونما و مکمل تقسیم شدند. گروه مکمل روزانه یک عدد کپسول امگا-3 حاوی 2/3 گرم ایکوساپنتانوییک اسید (EPA) و 2/2 گرم دوکوساهگزانوییک اسید (DHA) و گروه دارونما کپسول دارونما را در طول 3 هفته مصرف کردند. نمونههای خونی به منظور سنجش CRP و فیبرینوژن در ابتدا و پایان دوره مکملسازی پیش و پس از فعالیت ورزشی درماندهساز و به صورت ناشتا جمع آوری شدند. فعالیت ورزشی درمانده ساز شامل دویدن بر روی نوارگردان تا حد واماندگی بود. دادهها به وسیله آنالیز واریانس دوراهه در سطح معناداری 05/0P< تجزیه و شد. یافتهها نشان داد، فاکتورهای التهابی CRP و فیبرینوژن پس از فعالیت بدنی افزایش معناداری داشتهاند (001/0P=). مکملدهی امگا-3 باعث کاهش غیر معنی دار میزان CRP سرم پس از فعالیت ورزشی شد(54/0P=)، در گروه مکمل، مصرف امگا-3 باعث کاهش معنادار میزان فیبریتوژن سرم پس از فعالیت شد (005/0P=). در نتیجه، به نظر میرسد استفاده از این مکمل یا منابع غذایی سرشار از اسیدهای چرب امگا-3 از قبیل انواع ماهیها به منظور کاهش التهاب ناشی از فعالیتهای ورزشی مفید باشد.https://jsb.ut.ac.ir/article_75172_612e53a833741824b9027d6209fd321c.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932511420200121The effect of home-based monitored exercise protocol on cardio-respiratory parameters and physical activity of veterans of Mazandaran provinceتاثیر پروتکل تمرین نظارت شده در خانه بر شاخص های قلبی تنفسی و عملکرد بدنی جانبازان استان مازندران3934117517310.22059/jsb.2019.283090.1346FAحسینروحیدانشجوی دکتری، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی ، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران0000-0003-4060-5154ولی اللهدبیدیاستاد، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران0000-0002-2202-7349Journal Article20190613Aim: The stress of everyday life and aging inefficiency affect the cardiovascular system. The purpose of this study is to investigate the effect of home-based monitored exercise protocol (HBME) on cardio respiratory parameters and physical function of veterans of Mazandaran province. In addition, the correlation between Vo2peak and modified Bruce and Rockport was investigated by dual product and pulse oxygen.<br /> <br /> Methodology: 120 veterans were randomly divided into intervention and control groups. Aerobic and resistance training programs were performed at home for 8 weeks and 4 and 2 days respectively. Cardiovascular Indices (Vo2peak Bruce and Rockport, Blood Pressure, Heart Rate, Dual Produce, and Pulse Oxygen) and Physical Function (Upper and Lower Strength, Balance and Flexibility) by field and laboratory tests at the beginning and the end The research period was measured. Data was analyzed using ANOVA, t-test and Pearson correlation.<br /> <br /> Results: Implementation of 8 weeks of home-based training resulted in significant improvement in Bruce VO2, Rockport, upper and lower trunk strength, balance, flexibility and duality of the training group compared to the pre-test. (p≥0,001). In addition, there is a significant and significant negative correlation between the Bruce VO2 and the Rockport with the Pulse Oxygen. (r = -0.926, r = -0.335), (p≥ 0.000) (p <0.002).<br /> <br /> Conclusion: Performing synergistic aerobic and homeopathic exercises through improving cardio respiration and muscular fitness may reduce myocardial stress and also improve physical activity and quality of life in veteransچکیده<br /> استرس زندگی روزمره و بی تحرکی سالمندی بر دستگاه قلبی عروقی اثرگذار است. هدف مطالعه حاضر بررسى تاثیر پروتکل تمرین نظارت شده در خانه(HBME) بر شاخص های قلبی تنفسی و عملکرد بدنی جانبازان استان مازندران بود. بعلاوه، ارتباط Vo2peak حاصل از بروس اصلاح شده و راکپورت با حاصلضرب دوگانه و پالس اکسیژن نیز بررسی شد. 120نفر از جانبازان 49-25 درصد ترومایی بطور تصادفی به گروههای مداخله ورزشی و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرینات هوازی و مقاومتی به مدت 8 هفته و به ترتیب 4 و 2 روز در هفته در خانه اجرا گردید. شاخص های قلبی عروقی (Vo2peak بروس و راکپورت، فشار خون، ضربان قلب، حاصلضرب دوگانه و پالس اکسیژن) و عملکرد بدنی (قدرت اندام فوقانی و تحتانی، تعادل و انعطاف پذیری) با استفاده از آزمون های میدانی و آزمایشگاهی در ابتدا و انتهای دوره تحقیق اندازه گیری شدند. داده با استفاده از t تست و همبستگی پیرسون تحلیل شد. اجرای 8 هفته تمرین ترکیبی نظارت شده در خانه منجر به بهبود معنی دار مقادیر VO2 بروس، راکپورت، قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل، انعطاف پذیری و حاصلضرب دوگانه گروه تمرینی در مقایسه با پیش آزمون شد (001/0≥ p). بعلاوه، همبستگی منفی بالا و معنی داری بین VO2 بروس و راکپورت با پالس اکسیژن وجود دارد (مقدار r به ترتیب برابر است با 926/0- و 335/0-). اجرای پروتکل تمرینی نظارت شده در خانه از طریق بهبود آمادگی قلبی تنفسی و عضلانی ممکن است باعث کاهش استرس میوکارد و همینطور ارتقای عملکرد بدنی و کیفیت زندگی در جانبازان می شود.https://jsb.ut.ac.ir/article_75173_e3b9c14fee91eea4106d2c92a602ccaa.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932511420200121The Effect of two Type Resistance Exercise on Biomarkers of Cardiac Injury in Trained Athletesتأثیر دو شیوه فعالیت مقاومتی بر نشانگرهای آسیب زیستی عضله قلب ورزشکاران تمرین کرده4134317517410.22059/jsb.2019.284088.1348FAعزیزهاحمدیدانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزشی دانشکدة تربیت بدنی دانشگاه تبریز ،تبریز،ایران0000-0002-7918-9402سعیددباغ نیکوخصلتدانشیار فیزیولوژی ورزشی دانشکدة تربیت بدنی دانشگاه تبریز،تبریز، ایرانوحیدساری صرافدانشیار فیزیولوژی ورزشی دانشکدة تربیت بدنی دانشگاه تبریز،تبریز، ایران0000-0001-8452-7966Journal Article20190708resistance exercise to failure along with the rapid development of muscle and physical fitness. The purpose of the present study is to investigate effect of exercise to failure sets and cluster sets on biomarkers of cardiac injury. Methods: Twelve trained male athletes with a mean age of 23.20 ± 2.25 years were voluntarily selected. Two kinds of exercises’ concentric failure sets and cluster sets done separately with pre-test and 30 minutes, 4, 12 and 24 hours follow-up. Both failure sets and cluster sets include nine exercises with a weight in equal intensity zone (12-15RM) and training volumes. Result: in final cycling of exercise both protocols has shown decreased in mean heart rate, especially in cluster sets this decrease with high effect size (ES) (d = 0.99) was most obviously (P <0.05). Only in the first period of monitoring, perceived exertion level was different and which was higher in concentric failure sets ES (d = -3.59) (P <0.05). hscTnI mean after the intervention, at the 24 hours later monitoring showed large ES (d = 0.90) in failure sets (P <0.05). During all periods of two protocol follow up (with the exception of a 24-hour monitoring) a cardiac Nt-proBNP elevated above the baseline levels, which peaked 4 hours later monitoring with ES (d = 1.35) in failure sets. Conclusion: Performing resistance exercise to failure increases the biomarkers of cardiac injury levels and 24-hour recover period may not be sufficient.فعالیتهای مقاومتی وامانده ساز، همراه با پیشرفت سریع آمادگی جسمانی و عضلانی است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر فعالیت ستهای وامانده ساز و خوشهای بر نشانگرهای آسیب عضله قلبی است. مواد و روشها: 12 مرد فعال با میانگین سنی 25/2±20/23 سال داوطلبانه انتخاب شدند. دو نوع پروتکل تمرینی ستهای وامانده ساز و خوشهای با طرح پیشآزمون و پایش 30 دقیقه، چهار، 12 و 24 ساعت بعد، مجزا اجرا شدند. هر دو نوع پروتکل وامانده ساز و خوشهای شامل 9 حرکت با وزنه در دامنه شدت (RM 15-12) برابر و با حجمهای تمرینی مساوی بودند. یافتهها: میانگین ضربان قلب دور پایانی تمرین در هر دو شیوه تمرینی کاهش نشان داد که در ستهای خوشهای با اندازه اثر (67/0=d) این کاهش بارزتر بود (05/0P<). میزان درک فشار تنها در مرحله اول پایش تفاوت داشت که در شیوه ستهای وامانده ساز با اندازه اثر (59/3=d) بالاتر بود (05/0P<). میانگین تروپونین قلبی نوع I با حساسیت بالا (hscTnI) در پایش 24 ساعت بعد از مداخله در شیوه ستهای وامانده ساز با اندازه اثر (90/0=d) بزرگتری مشاهده شد (05/0P<). در تمامی مراحل پایش دو شیوه تمرینی (بهاستثنای پایش 24 ساعت بعد) مقدار پپتید ناتریوتیک نوع B (Nt-proBNP) قلبی بالاتر از سطوح پایه بود که اوج افزایش آن 4 ساعت بعد با اندازه اثر (35/1=d) در شیوه ستهای وامانده ساز مشاهده شد. نتیجهگیری: اجرای فعالیتهای مقاومتی وامانده ساز سطوح نشانگرهای زیستی آسیب عضله قلب را افزایش میدهد و امکان دارد دوره بازیافت 24 ساعته کافی نباشد.https://jsb.ut.ac.ir/article_75174_4b13155f321ecb8d5fc5b257cd150822.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932511420200121The Effect of Eight Weeks Circuit Resistance Training on the Levels of Interleukin-15, IGF-I and IGFBP-3 in Overweight Malesتاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی دایره ای بر سطوح اینترلوکین 15، IGF-I و IGFBP-3 در مردان دارای اضافه وزن4334467517510.22059/jsb.2019.276314.1331FAشبنمبیدآبادیکارشناس ارشد، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانمانداناغلامیاستادیار،گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایراننادرشاکریاستادیار،گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20190218Interleukin-15 (IL-15) is an important cytokine that secreted from skeletal muscles in response to exercise and has a different effect on various tissue such as muscular tissue. Present study conducted aimed to investigate the effect of eight weeks of circuit resistance training on serum levels of IL-15 in young overweight males. 20 overweight young males (BMI: 26.32±0.98 kg.m2) randomly divided into two control and circuit resistance training groups (n=10). Circuit resistance training program performed for eight weeks and three session per week. Each training session consisted of nine exercise that performed with 50 to 60 percent of 1RM. Over this time, the subjects in control group continue their routine daily program. After 48 hours from the last training session, post-test blood samples taken up to 7 ml from brachial vein, as in pre-test, in order to measurement the levels of desired variables including IL-15, IGF-I and IGFBP-3. Present study findings indicated that changes in the levels of IL-15, IGF-I and IGFBP-3 were not statistically significant between the control and circuit resistance training groups (p>0.05). However, percent body fat in trained group indicated significant decrease compared to control group (p=0.003). According to present study findings, it seems that circuit resistance training positive effects over eight weeks in overweight young males is mediated by other pathways beside the changes in levels of studied variables including IL-15.اینترلوکین 15 (IL-15) یکی از سایتوکاینهای مهمی است که توسط عضله اسکلتی و در پاسخ به فعالیت ورزشی ترشح میشود و دارای تاثیرات متعددی بر بافتهای مختلف از جمله بافت عضلانی میباشد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی دایره ای بر سطوح سرمی IL-15 در مردان جوان دارای اضافه وزن صورت گرفت. 20 مرد جوان دارای اضافه وزن (BMI: 26.32±0.98 kg.m2) به صورت تصادفی در دو گروه (10=n) کنترل و تمرین مقاومتی دایرهای تقسیم شدند. برنامه تمرینی به مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته اجرا شد. هر جلسه شامل نه حرکت بود که با شدت 50 تا 60 درصد 1RM اجرا میشد. طی این مدت، آزمودنیهای گروه کنترل نیز برنامه عادی روزانه را ادامه دادند. پس از 48 ساعت از آخرین جلسه تمرین، خونگیری در مرحله پس آزمون همانند مرحله پیش آزمون به میزان هفت میلیلیتر از ورید بازویی انجام شد تا سطوح متغیرهای مورد بررسی شامل IL-15، IGF-I و IGFBP-3 اندازه گیری شود. یافته های حاضر نشان داد که تغییرات در سطوح IL-15، IGF-I و IGFBP-3 بین دو گروه کنترل و تمرین مقاومتی دایرهای از نظر آماری معنادار نبوده است (05/0<p). باوجود این، درصد چربی بدن در گروه تمرین کرده در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معناداری نشان داد (003/0=p). بر اساس یافته های حاضر میتوان عنوان کرد که تاثیرات مثبت احتمالی تمرینات مقاومتی دایرهای طی مدت هشت هفته در مردان جوان دارای اضافه وزن از طریق مسیرهای دیگری غیر از تغییر در سطوح متغیرهای مورد بررسی از جمله IL-15 اتفاق می افتد.https://jsb.ut.ac.ir/article_75175_7d0a4ed46d3291f5a0ffad0834395d6f.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932511420200121Expression of PGC-1 Alpha Isoforms in Response to Eccentric and Concentric Resistance Training in Healthy Subjectsبررسی بیان ایزوفرم های PGC-1 آلفا در پاسخ به تمرینات مقاومتی اکسنتریک و کانسنتریک در افراد سالم4474627517610.22059/jsb.2019.287895.1360FAپژمانتقی بیک زاده بدردکتری تخصصی فیزیولوژی ورزشی گرایش عصبی – عضلانی دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0001-8893-5406فاطمهشب خیزدانشیار گروه فیزیولوژی ورزش، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.0000-0003-1183-9517شهنازشهربانیاناستادیار، گروه علوم ورزشی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20190828The aim of this study was to investigate the expression of PGC-1 alpha isoforms in response to eccentric and concentric resistance exercise in healthy subjects.<br />Materials and Methods: Ten healthy men were randomly divided into two groups (5 men concentric and 5 men eccentric). Isokinetic contraction protocols included eccentric and concentric knee extension with maximum power and angular velocity of 60 degrees per second. The torques for each subject were 60 degrees per second to match the workload in both identical protocols and the rotational speed. Contractions consisted of a maximum of 12 sets of 10 repetitions for the right leg, a rest time of 30 seconds between each set. At the beginning and end of the study, lateralis muscle tissue was biopsied. Biopsies were performed in both distal and proximal directions of the lateral flank. Real time PCR was used to evaluate PGC1α-1 and PGC1α-4 gene expression in each tissue group. Data were analyzed using dependent t-test and covariance test.<br />Results: The intra-group changes of PGC1α-1 were not significant in eccentric (p = 0.168) and concentric (p = 0.959) groups. There was also a significant difference between PGC1α-4, eccentric group (p = 0.012) and concentric group (p = 0.02).<br />Conclusion: It seems that lack of significant changes in the desired variables due to the lack of exercise pressure is sufficient to stimulate the increase of PGC1α-1 and PGC1α-4. with regard to reviewing the answer, it seems that the compatibility debate has different results that need to be addressed.هدف از پژوهش حاضر بررسی بیان ایزوفرم های PGC-1 آلفا در پاسخ به تمرینات مقاومتی اکسنتریک و کانسنتریک در افراد سالم بود.<br />روش تحقیق: 10 مرد سالم بصورت تصادفی در هر یک از گروه ها (کانسنتریک 5 نفر- اکسنتریک 5 نفر) تقسیم شدند. پروتکل های انقباض آیزوکینتیک شامل اکسنتریک و کانسنتریک اکستنشن زانو با حداکثر قدرت و سرعت زاویه ای 60 درجه بر ثانیه بود. گشتاورها برای هر آزمودنی به منظور همسان سازی بارکاری در هر دو پروتکل یکسان و سرعت رفت و برگشت 60 درجه بر ثانیه بود. انقباض ها شامل حدکثر 12 ست 10 تکراری برای پای راست، زمان استراحت بین هر ست 30 ثانیه در نظر گرفته شد. در ابتدا و انتهای مطالعه بافت عضله پهن جانبی بایوپسی شد. بایوپسی در دو جهت دیستال و پروگزیمال عضله پهن جانبی انجام شد. برای بررسی بیان ژن PGC1α-1 و PGC1α-4، در هر گروه بررسی بافت ها از تکنیک PCR Real Time استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادههای این پژوهش از روش آماری تی وابسته و آزمون کوواریانس استفاده شد. <br />یافتهها: تغییرات درون گروهی PGC1α-1 ، در گروه اکسنتریک (168/0p=) و کانسنتریک (959/0p=) معنادار نبود. همچنین تغییرات درون گروهی PGC1α-4 ، در گروه اکسنتریک (012/0p=) و گروه کانسنتریک (022/0p=) معنادار بود. <br />نتیجهگیری: در مجموع بنظر می رسد عدم تغییرات معنادار در متغیرهای مورد نظر ناشی از عدم فشار تمرینی کافی جهت تحریک افزایش PGC1α-1 و PGC1α-4 باشد. و با توجه به بررسی پاسخ بنظر می رسد در بحث سازگاری نتایج متفاوتی بدست آید که نیاز به بررسی دارد.https://jsb.ut.ac.ir/article_75176_5fff45edb2c7e9b04c2503bb242aa6e0.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932511420200121Effects of 6-Weeks Aerobic Training in Hypoxic Condition on Resting Nesfati-1 and Insulin Resistance in Overweight Womenتاثیر 6 هفته تمرین هوازی در شرایط هایپوکسی بر سطوح استراحتی نسفاتین-1 و مقاومت به انسولین زنان دارای اضافه وزن4634757517710.22059/jsb.2019.253800.1253FAسعادکعبیکارشناسی ارشد، فیزیولوژی ورزش، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، ایرانلیدامرادیاستادیار، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران0000-0002-4012-6199رستمعلی زادهاستادیار، گروه علوم ورزشی،دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ایلام، ایلام، ایران0000-0002-0251-1969Journal Article20180303Introduction: Nesfatin-1is a reducing appetite peptide, on the other hand energy demand decreases in high altitude, thus it’s possible that training in altitude could have more reducing effect on weight. We decided to do this research in order to investigation the effects of 6-weeks aerobic training in hypoxic condition vs normoxic condition on resting Nesfati-1 and insulin resistance in overweight women. Material and methods: Twenty-four overweight young women (age: 28.25±3.7 yrs. height: 161.8±3.01 cm, weight: 78.64±7.18) were selected and randomly assigned into two experimental groups: hypoxia group (n= 12, 60% of HRmax, in hypoxic condition resembling of 3000 m altitude) and normoxy group (n= 12, 60% of HRmax, in normoxy condition). Training program was consisted of 6 weeks and 3 sessions per week. Anthropometric characteristic, glucose concentration, insulin concentration, insulin resistance and Nesfatin-1 plasma concentration were analyzed before and after training period. Dependent and independent t-test were used as statistical tests. Results: Between group differences in weight (p=0.16), BMI (p=0.19) and glucose (p=0.23) was not significant, but for fat percent (p=0.02), waist circumference (p=0.03), insulin (p=0.001), HOMA-IR (p=0.001) and Nefatin-1 (p=0.002) were significant. Conclusion: The results of this study showed that aerobic exercise in hypoxic condition led to higher increase in Nesfatin-1 in comparison with normoxy condition. Presumably improvement in body composition and insulin resistance index are related to Nestin-1 changes and resulting appetite and energy demand decrementبا توجه به نقش نسفاتین-1 بهعنوان پپتید کاهنده اشتها و همچنین کاهش انرژی دریافتی هنگام قرار گرفتن در معرض ارتفاع بالا تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر 6 هفته تمرین هوازی در شرایط هایپوکسی بر سطوح استراحتی نسفاتین-1 و مقاومت به انسولین زنان دارای اضافهوزن طراحی شد. تعداد 24 زن جوان دارای اضافهوزن (سن 7/3±25/28 سال، قد 01/3±8/161 سانتیمتر، وزن 18/7±64/78 کیلوگرم) انتخاب و به دو گروه (تعداد: 12 نفر، فعالیت 60 درصد ضربان قلب بیشینه در شرایط هایپوکسی 3000 متر) و نورموکسی (تعداد: 12 نفر، فعالیت 60 درصد ضربان قلب بیشینه در شرایط نورموکسی) تقسیم شدند. دوره تمرین 6 هفته و به صورت 3 جلسه در هفته بود. ویژگیهای آنتروپومتریک، گلوکز، انسولین، مقاومت به انسولین و نسفاتین-ا آزمودنیهای قبل و بعد از دوره تمرینی اندازهگیری شد از تی-مستقل و وابسته برای تحلیل آماری استفاده شد... بر اساس نتایج تحلیل آماری تفاوتهای بین گروهی وزن (16/0=P)، شاخص توده بدن (19/0=P) و گلوکز (23/0=P) معنیدار نبود، اما تغییرات درصد چربی (02/0=P) و دور کمر (03/0=P) انسولین (001/0=P)، مقاومت به انسولین (001/0=P) و نسفاتین-1 (002/0=P) معنیدار بود. نتایج تحقیق نشان داد که تمرین هوازی با شدت متوسط در شرایط هایپوکسی منجر به تغییرات بیشتری در نسفاتین-1 نسبت به فعالیت در شرایط نورموکسی میشود. احتمال میرود بهبود ترکیب بدن و شاخص مقاومت به انسولین با تغییرات نسفاتین-1 و کاهش اشتها و غذای دریافتی ناشی از آن مرتبط باشد.https://jsb.ut.ac.ir/article_75177_9ae1b8e3dd410278e6c580d8f9c8d6e0.pdf