دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93258220160822The Effect of 4 Weeks of Omega 3 Supplementation with Plant (Flaxseed Extract) and Animal (Fish Oil) Origin on Serum Concentration of Brain Derived Neurotrophic Factor (BDNF) Following 4 Weeks of Plyometric Training in Active Menتأثیر چهار هفته مصرف امگا3 با منشأ گیاهی (عصارۀ کتان) و جانوری (روغن ماهی)، بر غلظت سرمی فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز (BDNF)، پس از چهار هفته تمرین پلیومتریک در مردان فعال1571685909010.22059/jsb.2016.59090FAحسیننظریکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی- دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه مازندران - بابلسر - ایرانضیاءفلاح محمدیدانشیار فیزیولوژی ورزشی دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه مازندران - بابلسر - ایران0000-0002-9214-0195شمس الدینرحیمی زادهکارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزش- گروه تربیت بدنی دانشگاه شیراز -شیراز - ایرانزینبهوشمندیمربی فیزیولوژی ورزشی دانشگاه پیام نورJournal Article20141202Brain derived neurotrophic factor (BDNF) plays an important role in neuronal growth transmission, plasticity and overall central nervous system health. For this reason, this study was conducted to investigate the independent and combined effects of 4 week omega3 supplementation with plant (Flax seed extract), and animal (fish oil) origin, with or without plyometric training on BDNF serum concentration in active men. Participants were 42 physical education students that randomly divided into six groups. The training and combination groups performed 4 weeks of selected plyometric training. Furthermore, supplementary and combination groups consumed 3000 mg omega3 daily for 4 weeks. Data were analyzed using one-way ANOVA and tukey post hoc. Level of significant was pعامل نروتروفیک مشتق از مغز(BDNF)،نقش مهمی در رشد نرونی، انتقال پیامهای عصبی،تغییرپذیری عصبی و به طور کلی سلامت دستگاه عصبی انسان ایفا می کند. به همین منظور در این تحقیق، تاثیر چهار هفته مصرف امگا3 با منشأ گیاهی(عصاره کتان)، و جانوری(روغن ماهی)، با و بدون تمرینات منظم پلیومتریک بر غلظت BDNF،در دانشجویان مرد فعال بررسی شد. 42 دانشجوی پسر رشته تربیت بدنی به طور تصادفی به شش گروه تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه های ترکیبی و گروه تمرین به مدت 4 هفته تمرینات گوناگون پلایومتریک را اجرا کردند. همچنین گروههای ترکیبی و مکمل در طی دوره تحقیق، روزانه 3000 میلی گرم مکمل امگا3 مصرف کردند. از آزمون واریانس یکطرفه و روش تعقیبی توکی برای بررسی تفاوت بین گروهها و سطح معنی داری 05/0P< استفاده شد. سطوح سرمیBDNF پس از 4 هفته تمرین پلایومتریک همراه با مصرف امگا3 گیاهی در مقایسه با گروه کنترل، افزایش معناداری یافت (014/0=P). همچنین در گروه تمرین همراه با مصرف امگا3 جانوری سطوح سرمیBDNF پس از 4 هفته در مقایسه با گروه کنترل،افزایش معناداری یافت (042/0=P).نتایج پژوهش حاضر نشان داد که به هنگام اجرای تمرینات پلایومتریک مصرف مکمل امگا3 گیاهی یا جانوری می تواند به دلیل افزایش غلظت سرمیBDNF سبب بهبود عملکرد عصبی و روانی شود.https://jsb.ut.ac.ir/article_59090_7521429323e591d3a488d14cae0b5ed8.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93258220160822The Effect of 8 Weeks of High Intensity Interval Training on the Expression of PGC-1α and VEGF Genes in Myocardial Muscle of Male Healthy Ratsتأثیر هشت هفته تمرینات تناوبی شدید بر بیان ژنهای PGC-1α وVEGF در عضلۀ قلبی رتهای نر سالم1691765909210.22059/jsb.2016.59092FAمریمشعبانیمربی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد هشتگرد، البرز، ایران0000-0001-7963-7300سیروسچوبینهدانشیار، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران،تهران، ایران0000-0003-4466-0986محمدرضاکردیدانشیار دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران، تهران،ایران0000-0002-7917-5529مرجانافغاندانشجوی دکترای فیزیولوژی ورزش دانشگاه شهید رجایی تهران،،تهران،ایرانJournal Article20140503The aim of this study was to investigate the effect of 8 weeks of high intensity interval training (HIIT) on the expression of PGC-1α and VEGF genes in myocardial muscle of male healthy rats. 12 male Wistar rats were divided into control and exercise (high intensity training) groups. The exercise group performed training including running on the treadmill for 4 min. with 90-100% VO<sub>2max </sub>intensity for 8 weeks and 5 sessions per week while the control group exercised on the treadmill for 15 min. with the speed of 2 m/min. The rats were sacrificed the day after the last session and the samples were taken to the laboratory to extract RNA. PGC-1α and VEGF gene expressions in exercise group were 1.2 times (<em>P</em>=0.79) and 1.4 times (<em>P</em>=0.29) more than the control group. The results indicated an insignificant increase of expression of PGC-1α and VEGF genes in myocardial muscle following 8 weeks of high intensity interval training.این تحقیق با هدف تعیین تأثیر هشت هفته تمرین تناوبی شدید بر بیان ژن VEGF و 1α–PGC در عضلۀ قلبی رتهای نر سالم انجام گرفت. دوازده سر رت نر بالغ از نژاد ویستار به دو گروه آزمون (تمرین تناوبی شدید) و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمون، به مدت هشت هفته و هر هفته پنج جلسه، تمرینات شامل دویدن با شدت 100-90 درصد VO<sub>2max</sub> را به مدت 4 دقیقه روی نوار گردان انجام دادند و همزمان، گروه کنترل به مدت پانزده دقیقه روی تردمیل با سرعت دو متر در دقیقه قرار گرفتند. در روز بعد از آخرین جلسه، رتها تشریح و نمونهها بهمنظور استخراج RNA به آزمایشگاه منتقل شدند. بیان ژن PGC-1α و VEGF در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل بهترتیب 2/1 (79/0=P) و 4/1 برابر (29/0=P) بود. نتایج نشاندهندۀ افزایش غیرمعنادار میزان بیان ژن PGC1-α و VEGF در عضلۀ قلب در پی هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالاست.https://jsb.ut.ac.ir/article_59092_30d1d406249f6cc6d9f6d78511483892.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93258220160822The Effect of Endurance Swimming Training on Lung VEGF Level in Pregnant Rats Exposed to Cadmium Poisoningتأثیر تمرین استقامتی شنا بر سطح VEGF ریۀ موشهای باردار در معرض مسمومیت کادمیوم1771915909310.22059/jsb.2016.59093FAشادمهرمیرداردانشیار گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه مازندران0000-0003-3075-1529سیدعیسیمهدی نیاکارشناسارشد فیزیولوژی ورزشی دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه مازندرانطاهرهبیانیکارشناسارشد فیزیولوژی ورزشی دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه مازندرانJournal Article20140423The aim of this study was to investigate the effect of a period of swimming training on lung VEGF level in pregnant rats exposed to cadmium poisoning. 32 female Wistar rats were acclimatized with a new environment and water for 2 weeks; then, they had pregnancy and were divided into swimming, cadmium, cadmium - swimming and control groups. Swimming training started from the first day of pregnancy and it lasted 60 min./day in the second week of pregnancy. Samples of lung tissue were collected two days after delivery. Lung VEGF was determined by ELISA method. The data were analyzed by one-way analysis of variance and Tukey post hoc test at significance level of <em>P</em>≤0.05. Results showed that lung VEGF significantly decreased after delivery in cadmium group compared with the control group (<em>P</em>≤0.001). The difference of lung VEGF was not significant between swimming and control groups, but lung VEGF in cadmium - swimming group was significantly higher than cadmium group (<em>P</em>≤0.001). As cadmium inhibits lung angiogenesis activity during pregnancy, swimming can be beneficial to maintain the level of VEGF as a marker of angiogenesis. <br /><br /> <br /> هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر یک دوره برنامۀ تمرینی شنا بر سطح VEGF ریۀ موشهای باردار در معرض مسمومیت با کادمیوم بود. <br />32 سر موش مادۀ ویستار پس از دو هفته آشنایی با محیط جدید و آب و سپس بارداری، به گروه شنا، کادمیوم، کادمیوم – شنا و کنترل تقسیم شدند. تمرین شنا از روز اول بارداری شروع شد و در هفتۀ دوم به 60 دقیقه در روز رسید. نمونهگیری از بافت ریه دو روز پس از زایمان انجام گرفت. VEGF ریه با استفاده از روش الایزا (ELISA) تعیین شد. تجزیهوتحلیل آماری با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون توکی در سطح معناداری 05/0 P≤ انجام گرفت. <br />نتایج نشان داد سطح VEGF ریۀ مادران بعد از زایمان در گروه کادمیوم بهطور معناداری نسبت به گروه کنترل کاهش یافت (001 /0 P≤). تفاوت VEGFریۀ گروه شنا و گروه کنترل معنادار نبود. اما VEGF ریۀ گروه کادمیوم – شنا نسبت به گروه کادمیوم بهطور معناداری بالاتر بود (001 /0 P≤). <br />با توجه به مهار فعالیت آنژیوژنز ریه توسط کادمیوم در دوران بارداری، میتوان گفت تمرین ورزشی شنا برای حفظ سطح VEGF بهعنوان شاخص رگزایی، مفید است.https://jsb.ut.ac.ir/article_59093_05879bbe6e60e8f49b9afe6964e83dbe.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93258220160822The Effect of Aerobic Exercises Combined with Curcuma Longa Supplementation on Cardiovascular Inflammatory Indexes and Body Composition in Sedentary Womenتأثیر تمرینات هوازی همراه با مصرف مکمل زردچوبه بر شاخص التهابی قلبی- عروقی و ترکیب بدن در زنان غیرفعال1932065909510.22059/jsb.2016.59095FAتکتمشادکامکارشناسارشد،گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه الزهرا، تهرانپروانهنظرعلیدانشیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه الزهرا، تهرانناهیدبیژهدانشیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهد0000-0003-3566-458XJournal Article20140526The aim of this study was to determine the effect of 6 weeks of aerobic exercise and curcuma longa supplementation on plasma CRP and body composition in sedentary women. 32 sedentary women aged between 23 and 25 were voluntarily selected and randomly assigned to 4 experimental groups (each group 8 subjects): aerobic group, aerobic-supplement group, supplement group and control group. The protocol was incrementally conducted for 6 weeks, 40 min. each session with 55% HRmax. Supplement group daily consumed 1 gr. curcuma longa. Blood samples were collected before and after the protocol in fasting state. The data were analyzed through one-way analysis of variance and Bonferroni post hoc test with SPSS19 at the signification level of <em>P</em>P=0.000). BMI levels significantly reduced compared with the levels before the intervention (<em>P</em>=0.535) while there were no significant differences among aerobic, aerobic-supplement, supplement and control groups (<em>P</em>=0.355). WHR levels significantly reduced compared with the levels before the intervention, but this reduction was not significant (<em>P</em>=0.458). Generally, findings showed that 6 weeks of aerobic exercise and curcuma longa supplementation had a positive effect on the reduction of CRP levels and it seems that a combination of physical activity and curcuma longa supplementation has a long-term beneficial effect on body composition.هدف پژوهش حاضر بررسی شش هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل پودر زردچوبه بر میزان CRP پلاسما و ترکیب بدن در زنان غیرفعال بود. بدین منظور 32 زن غیرفعال 25-23 ساله داوطلب شرکت در پژوهش شدند و و بهطور تصادفی در چهار گروه 8 نفری تمرین هوازی، تمرین هوازی –مکمل، مکمل و گروه کنترل قرار گرفتند. برنامۀ تمرینی به مدت شش هفته و هر جلسه به مدت 40 دقیقه با HR max 55% شروع و بهصورت فزاینده اجرا شد.گروه مکمل روزانه یک گرم پودر زردچوبه مصرف کردند. از همۀ گروهها قبل و بعد از اتمام برنامۀ تمرینی در شرایط ناشتا خونگیری بهعمل آمد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS19، آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی Benferoniدر سطح معناداری 05/0 P< تجزیهوتحلیل شدند. یافتهها نشان داد در همۀ گروهها مقدار ) CRP000/0 (P=نسبت به گروه کنترل و مقادیر) BMI 35 5 /0P=) نسبت به قبل از مداخله کاهش معناداری یافت، این در حالی است که بین گروههای تمرین، مکمل و تمرین، مکمل و کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (355/0 P=). مقادیر WHR نسبت به قبل از مداخله کاهش معناداری یافت، ولی از نظر آماری معنادار نبود (458/0 (P= . بهطورکلی یافتهها نشان داد که شش هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زردچوبه، اثر مثبتی بر کاهش مقادیر CRPدارد و بهنظر میرسد ترکیب فعالیت و مکملگیری زردچوبه در درازمدت بر ترکیب بدنی افراد تأثیرات سودمندی دارد.https://jsb.ut.ac.ir/article_59095_37f4d3541f72fc216035b6ff99b2225b.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93258220160822The Comparison of the Effects of Two Types of Resistance Training on Triceps Brachial Thickness and its Connection with Maximum Strength in Novice Bodybuildersمقایسۀ اثر دو روش تمرین مقاومتی بر ضخامت عضلۀ سهسر بازو و ارتباط آن با قدرت حداکثر در ورزشکاران مبتدی پرورشاندام2072195909610.22059/jsb.2016.59096FAسلماننظامیکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشکدة تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانمحمد علیسمواتی شریفدانشیار، عضو هیأت علمی دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران0000-0001-5483-7605اسداللهچزانی شراهیکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشکدة تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانJournal Article20131125The aim of this study was to compare the effects of two types of resistance training on triceps brachial thickness and its connection with maximum strength. The statistical sample included 30 novice bodybuilders who were divided into three groups (each group 10 subjects): experimental group I (pyramidal training), experimental group II (flat pyramidal training)and control group. Both experimental groups took part in protocols of strength training (split method) for eight weeks and six sessions every week. The subjects of control group had their traditional training. The muscle strength and the triceps brachial thickness in three groups were measured before and after the training period. Paired-sample t test and one-way ANOVA were used to determine intergroup differences (<em>P</em>≤0.05) and Pearson correlation coefficient was applied determine the relationships of variables. The observations showed that the anterior-posterior (AP) diameter of the triceps brachial in both experimental groups increased (<em>P</em><0.01) and (<em>P</em><0.05) respectively compared with the control group. Also, muscle strength in extension move in both experimental groups increased (<em>P</em><0.00) and (<em>P</em><0.04) respectively in comparison with the control group. But, no significant differences were observed between the two experimental groups (I and II) in strength and size of triceps brachial.هدف این پژوهش، مقایسۀ اثر دو روش تمرین مقاومتی بر ضخامت عضلۀ سهسر بازو و ارتباط آن با قدرت حداکثر است. به این منظور 30 ورزشکار مبتدی پرورشاندام در این پژوهش شرکت داشتند. آزمودنیها بهصورت متجانس به سه گروه 10 نفری (تجربیI تمرینات هرمی، تجربیII هرمی مسطح و گروه کنترل) تقسیم شدند. دو گروه تجربی به مدت هشت هفته و هر هفته شش جلسه (روش اسپلیت) در پروتکلهای تمرین قدرتی شرکت کردند. گروه کنترل به روش سنتی به تمرینات خود ادامه دادند. قدرت عضلانی و ضخامت عضلۀ سهسر بازو هر سه گروه قبل و پس از دورۀ تمرینی اندازهگیری شد. دادهها توسط آزمون تی همبسته، برای تعیین اختلافات بینگروهی و تحلیل واریانس یکسویه (ANOVA) با سطح معناداری 05/0P≤، و برای تعیین رابطۀ بین متغیرها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. مشاهدات نشان داد، قطر قدامی- خلفی (AP)[1] عضلۀ سهسر بازویی در گروه، تجربیI و تجربیII بهترتیب 01/0 P< و 05/0 P< نسبت به گروه کنترل، افزایش یافت. همچنین، قدرت عضلۀ بازو در حرکت اکستنشن در گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل بهترتیب 00/0 P< و 01/0 P<، افزایش یافت. اما، اختلاف معناداری بین دو گروه تجربی I وII در قدرت و اندازۀ عضلۀ سهسر بازویی دیده نشد. <br /><br clear="all" /> <br /> <br />[1] . Anteroposterior <br /> https://jsb.ut.ac.ir/article_59096_61dd719e353993cdb60207e1a454ec04.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93258220160822The Effect of 8 Weeks of Aerobic Interval Training on Plasma IgA, IgG and IgM in Obese and Non-Obese Menتأثیر هشت هفته تمرین هوازی تناوبی بر سطوح ایمونوگلوبولین A،G وM پلاسمای مردان چاق و طبیعی2212305909710.22059/jsb.2016.59097FAمهدیصفاییکارشناسارشد فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانحسینمجتهدیاستادیار فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانفاطمهقربانیکارشناسارشد فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایراننیماقره داغیدانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0002-8679-0669Journal Article20160117The aim of this study was to examine the effect of aerobic interval training on plasma immunoglobulins levels in 30 obese and non-obese young men. The subjects were divided into 2 groups: the obese group (<em>n</em>=15, mean age 23 yr, height 173 cm, weight 98 kg, body fat percent 28.6%) and non-obese group (<em>n</em>=15, mean age 21 yr, height 177 cm, weight 69 kg, body fat percent 12.5%). Both groups received aerobic interval training protocol for 8 weeks, 3 sessions per week, each session 90 minutes including 10 minutes of warm-up, 5 sets of 9-min running with 60-70% MHR, 4 minutes of passive recovery and 5-10 minutes of cooling down. The subjects’ blood samples were collected before and after the protocol to evaluate the levels of IgA, IgG and IgM. To compare the intra-group differences, dependent t test was used and independent t test was applied to compare inter-group differences at significance level of (<em>P</em>≤0.05). The results showed that 8 weeks of aerobic interval training with 60-70% MHR equally decreased IgG, IgM and IgA in both groups without any differences. The aerobic interval training did not induce a different effect in both groups. Consequently, the duration of this study might not be so sufficient that a suitable adaptation could not be reached and therefore training duration, training intensity and the primary levels of activity of participants can affect the results of study.این پژوهش نشان داد که هشت هفته برنامۀ تناوبی هوازی با شدت 60 تا70 درصد حداکثر ضربان قلب، بهطور یکسان موجب کاهش IgA,IgM,IgG گروه چاق و گروه طبیعی شد، و تفاوتی از این نظر بین بین دو گروه چاق و طبیعی مشاهده نشد و فعالیت تناوبی هوازی تأثیر متفاوتی در گروه چاق و طبیعی ایجاد نکرد. در نتیجه احتمالاً مدت زمان پژوهش آنقدر کافی نبود تا سازگاری مناسب حاصل شود، بنابراین مدت زمان تمرین، شدت تمرین و سطح فعالیت اولیۀ شرکتکنندگان میتواند بر نتایج پژوهش تأثیر بگذارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات متناوب هوازی بر سطوح ایمونوگلوبولینهای پلاسمای30 مرد جوان چاق و طبیعی بود که بهصورت در دسترس به دو گروه چاق (15= n)(با میانگین سنی23 سال، قد 173 سانتیمتر، وزن 98 کیلوگرم و درصد چربی 6/28 درصد) و طبیعی (15=n)( با میانگین سنی 21 سال، قد 177 سانتیمتر، وزن 69 کیلوگرم و درصد چربی 5/12درصد) تقسیم شدند. برنامۀ تمرینی تناوبی هوازی به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 90 دقیقه شامل 10دقیقه گرم کردن، 5 مرحلۀ 9 دقیقهای دویدن با شدت 60 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب همراه با چهار دقیقه ریکاوری غیرفعال و 5 تا 10دقیقه سرد کردن به اجرا درآمد. نمونههای خون آزمودنیها بهمنظور اندازهگیری سطوح ایمونوگلوبولین A,M,G، پیش و پس از برنامۀ تمرینی گرفته شد. برای مقایسۀ تفاوتهای درونگروهی از روش آماری t وابسته و مقایسۀ تفاوتهای بینگروهی از روش آماری t مستقل استفاده شد. همچنین دادهها در سطح معناداری 05/0 P≤ تجزیهوتحلیل شد.https://jsb.ut.ac.ir/article_59097_0b43bed6489fc7d0ae14ead153dc3f99.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93258220160822The Comparison of the Effect of Resistance-Paddling Training and Paddling Training on Some Physiological and Performance Characteristics of Female Elite Dragon Boat Paddlersمقایسۀ اثر یک دوره تمرینات مقاومتی- پاروزنی با تمرینات پاروزنی بر برخی ویژگیهای فیزیولوژیکی و عملکردی پاروزنان زن نخبۀ دارگون بت2312465909810.22059/jsb.2016.59098FAفهیمهاسفرجانیدانشیار، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانآنیاهوسپیانکارشناسارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانسید محمدمرندیاستاد، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20140909Concurrent increase in strength and endurance is one of the main factors of reaching the peak performance in paddlers. The aim of this study was to compare the effect of 8 weeks of resistance-paddling training and paddling training on some physiological characteristics and performance of paddlers. 16 female dragon boat paddlers were selected purposively and divided to resistance-paddling training group (<em>n</em>=9) and paddling training group (<em>n</em>=7). Resistance-paddling group participated in padding training along with resistance training for 8 weeks, 3 sessions per week, each session 90-120 min. The paddling group performed paddling training at the same time. Upper body anaerobic power, VO2max, hand grip strength, 1-RM of bench press and paddling and 500-meter paddling performance were measured before and after 8 weeks of training. ANCOVA was used to compare changes between the two groups and the significance level was 0.05. The results showed a significant increase in upper body anaerobic power and VO2max (40% and 23% respectively) in resistance-paddling training group which was significant compared with the control group (<em>P</em>=0.001). Hand grip strength did not change significantly in resistance-paddling group compared with the control group (<em>P</em>=0.1). 1-RM of bench press and paddling increased (36% and 16% respectively) in resistance-paddling group. The time of 500-m paddling performance significantly improved in resistance-paddling group (17.5%) compared with the paddling group (<em>P</em>=0.02). It seems that resistance-paddling training can improve performance through increased aerobic power, anaerobic power and paddlers' strength.افزایش همزمان قدرت و استقامت از عوامل اساسی رسیدن پاروزنان به اوج عملکرد است. هدف اصلی این تحقیق مقایسۀ اثر هشت هفته تمرین مقاومتی- پاروزنی با تمرینات پاروزنی بر برخی ویژگیهای فیزیولوژیکی و عملکردی پاروزنان بود. بدین منظور شانزده نفر از پاروزنان دختر دراگون بت بهصورت هدفمند انتخاب و به دو گروه تمرینات مقاومتی- پاروزنی (9 n=) و تمرینات پاروزنی (7n=) تقسیم شدند. پاروزنان گروه ترکیبی به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه و هر جلسه 120- 90 دقیقه در تمرینات پاروزنی بههمراه تمرینات مقاومتی شرکت کردند. گروه پاروزنی در همین زمان فقط به تمرینات پاروزنی پرداختند. توان بیهوازی بالاتنه، حداکثر اکسیژن مصرفی، قدرت پنجه، یک تکرار بیشینۀ حرکات پرس سینه و پارو و عملکرد پاروزنی ۵۰۰ متر قبل و پس از دورۀ تمرینی اندازهگیری شد. بهمنظور مقایسۀ تغییرات بین دو گروه از روش آماری کوواریانس استفاده شد. سطح معناداری برابر با 05/0 در نظر گرفته شد. حداکثر توان بیهوازی بالاتنه و حداکثر اکسیژن مصرفی (بهترتیب 40 و 23 درصد) در گروه ترکیبی افزایش نشان داد که نسبت به گروه کنترل معنادار بود )001/0 = (P. قدرت پنجه در گروه ترکیبی نسبت به گروه کنترل تغییر معناداری نیافت )1/0 = (P. در مقادیر یک تکرار بیشینۀ حرکات پرس سینه و پارو در گروه ترکیبی (بهترتیب 36 و 16 درصد) افزایش و بهبود شایان ملاحظهای در زمان پاروزنی 500 متر در گروه ترکیبی (5 /17 درصد ) نسبت به گروه پاروزنی حاصل شد )02/0 = (P. بهنظر میرسد شرکت در تمرینات مقاومتی بههمراه تمرینات پاروزنی میتواند با افزایش توان هوازی، توان بیهوازی و قدرت پاروزنان، سبب بهبود عملکرد شود.https://jsb.ut.ac.ir/article_59098_c3185a37d6213f46667c171f9f1ac8c1.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93258220160822The Chronic and Acute Effect of Submaximal Pedaling Activity along with Blood Flow Restriction on Serum BDNF and TNF-α in Active Menاثر حاد و مزمن فعالیت رکاب زدن زیربیشینه همراه با محدودیت جریان خون برBDNF و TNFα سرمی مردان فعال2472625909910.22059/jsb.2016.59099FAسعیدرحمتیدانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانحمیدرجبیدانشیار فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایرانلطیفهکریمزادهکارشناسارشد زیستشناسی، دانشکدۀ علوم زیستی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایرانJournal Article20141221This study aimed at determining the chronic and acute effect of submaximal pedaling activity along with blood flow restriction on serum BDNF, TNF-α and BDNF/TNF-α ratio in active men. 24 physical education students at Kharazmi University volunteered for the study. They were divided into three groups: pedaling with lower extremity vascular occlusion (<em>n</em>=8), pedaling without occlusion (n=<em>8</em>), and control (<em>n</em>=8). Subjects in the occlusion and non-occlusion groups exercised for 3 weeks, 3 sessions per week (9 sessions totally). Each session included three 3-min. phases of pedaling at 50% of maximum power (W<sub>max</sub>) with 30–45 s rest interval between each two phases. The pressure on the thigh in the occlusion group was 140–170 mmHg. To analyze the data, one-way analysis of variance and independent and dependent t tests were used. Results showed that leg vessels occlusion during submaximal pedaling had no significant differences on response of BDNF (<em>P</em>=0.290)، TNF-α (<em>P</em>=0.338) and their ratio (<em>P</em>=0.384) compared with the non-occlusion group. In addition, in the compatibility phase, there were no significant differences in BDNF (<em>P</em>=0.254)، TNF-α (<em>P</em>=0.338) and their ratio (<em>P</em>=0.384) among occlusion, non-occlusion and control groups. Results showed that local blood flow restriction had no positive or negative effects on the amounts of BDNF, TNF-α and their ratio. این مطالعه بهمنظور تعیین اثر حاد و مزمن فعالیت رکاب زدن زیربیشینه همراه با محدودیت جریان خون بر سطح سرمی BDNF، TNF-α و نسبت BDNF به TNF-αدر مردان فعال انجام گرفت. 24 نفر از دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه خوارزمی داوطلب شرکت در پژوهش شدند و به سه گروه رکاب زدن همراه با انسداد عروق پا (8n=)، رکاب زدن بدون انسداد (8n=) و کنترل (8n=) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تمرین با انسداد و تمرین بدون انسداد به مدت 3 هفته، هر هفته 3 جلسه و در مجموع 9 جلسه تمرین کردند. هر جلسۀ تمرین شامل 3 وهلۀ سهدقیقهای رکاب زدن با شدت50 درصد W<sub>max</sub> بود و بین هر وهله 45-30 ثانیه استراحت وجود داشت (میزان فشار روی ران در گروه انسداد،170-140 میلیمتر جیوه بود). برای تجزیهوتحلیل دادهها، از آزمونهای تحلیل واریانس یکسویه، t مستقل و t وابسته استفاده شد. نتایج نشان داد انسداد عروق پا هنگام فعالیت زیربیشینۀ رکاب زدن بر پاسخ سطوح BDNF(290/0 P=)، TNF-α(338/ 0P=) و نسبت BDNF به TNF-α(384/0 P=) در مقایسه با گروه بدون انسداد تفاوت معناداری ندارد. از طرفی بههنگام سازگاری، در سطوح BDNF(254/0 P=)، TNF-α(338/ 0P=) و نسبت BDNF به TNF-α(384/0 P=) بین گروههای انسداد، بدون انسداد و کنترل نیز تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج نشان داد که محدودیت جریان خون موضعی اثر مثبت یا منفی بر میزان BDNF، TNF-αو نسبت آنها ندارد.https://jsb.ut.ac.ir/article_59099_a43e026c92f08721189514005b613170.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93258220160822The Effect of Endurance and Resistance Training on Interleukin-6 and Tumor Necrosis Factor-α in Overweight Young Womenتأثیر تمرین استقامتی و مقاومتی بر اینترلوکین- 6 و فاکتور نکروزدهندۀ تومور- آلفا در زنان جوان دارای اضافه وزن2632765910010.22059/jsb.2016.59100FAشهرامسهیلیاستادیار فیزیولوژی ورزشی گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد شهر قدس، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانالهامیادگاری همت آبادیدانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزشی گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایراننادرشاکریاستادیار فیزیولوژی ورزشی گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20150811The aim of the present study was to examine the effect of endurance and resistance training on some inflammatory cytokines in overweight young women. 30 overweight young women (BMI≥25) were selected and randomly divided into three groups: endurance, resistance and control. The training groups practiced for 12 weeks and 3 sessions a week. The endurance training was designed by intensity of 60-75% of the target heart rate covering a distance from 1600 to 3200 meters, and the resistance training was designed from 50-60% of one maximum repetition with 12 repetitions and 4 sets. IL-6, TNF- α, body weight, fat percentage, BMI and the maximum oxygen consumption (VO2<sub>max</sub>) were measured before and after 12 weeks of training. The results showed that the endurance and resistance training had a significant effect on the body weight, body fat percentage, VO2max, IL-6 and TNF-α, except for BMI (<em>P</em>≤0.05). In addition, there was no significant difference between the effect of the resistance and endurance training. It seems that endurance and resistance training decrease the risk of non-infectious diseases in overweight young women with a significant decrease in the inflammatory cytokines. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر تمرینات استقامتی و مقاومتی بر برخی سایتوکاینهای التهابی در زنان جوان دارای اضافه وزن بود. بدین منظور 30 زن جوان دارای اضافه وزن (25 BMI ≥ ) انتخاب و بهطور تصادفی به سه گروه تمرین استقامتی، مقاومتی و کنترل تقسیم شدند. برنامههای تمرینی به مدت دوازده هفته و هر هفته سه جلسه بود. تمرین استقامتی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب هدف و با مسافت 1600 تا 3200 متر و تمرین مقاومتی50 تا 60 درصد یک تکرار بیشینه با 12 تکرار و 4 ست بود. پیش و پس از دوازده هفته تمرین، اینترلوکین- 6 (IL- 6)، فاکتور نکروزدهندۀ تومور- آلفا (TNF-α)، وزن بدن، درصد چربی، شاخص تودۀ بدن (BMI) و حداکثر اکسیژن مصرفی اندازهگیری (VO2<sub>max</sub>) شد. نتایج نشان داد که تمرینات استقامتی و مقاومتی بر وزن بدن، درصد چربی بدن، VO2<sub>max</sub>، IL-6 و TNF-α تأثیر معناداری داشت (05/0≥ P)، ولی بر BMI تأثیر معنادار نداشت. همچنین بین اثر تمرینات استقامتی و مقاومتی تفاوت معناداری مشاهده نشد. بهنظر میرسد که تمرینات استقامتی و مقاومتی با کاهش معنادار سایتوکاینهای التهابی سبب کاهش خطر بیماریهای غیرمسری در زنان جوان دارای اضافه وزن شود.https://jsb.ut.ac.ir/article_59100_af61039da7d2b07af819046b94b41bab.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-93258220160822Acute Response of Fatigue Indexes to One Session of Isometric Exercise with Different Intensities with/without Blood Flow Restrictionپاسخ حاد شاخصهای خستگی به یک جلسه فعالیت ایزومتریک با شدتهای مختلف با و بدون کاهش جریان خون2772925911110.22059/jsb.2016.59111FAخسروابراهیمدکتری فیزیولوژی ورزشی، استاد دانشکدۀ تربیت بدنی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانکیوانخرمی پوردانشجوی دکتری بیوشیمیو متابولیسم ورزشی، دانشکدۀ تربیت بدنی، دانشگاه تهران، ایرانفریبرزهوانلودکتری طب ورزشی، دانشیار دانشکدۀ تربیت بدنی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانپونهدهقاندکتری رادیولوژی، استادیار مرکز تحقیقات بالینی بیمارستان طالقانی، تهران، ایرانJournal Article20150702Fatigue is an important factor to increase muscle mass and strength during resistance training. The aim of the present study was to investigate the acute response of fatigue indices to one session of isometric exercise with different intensities with/without blood flow restriction. 10 male healthy students (mean age: 24.9±2.5 years) participated in this study. The study protocol consisted of six 10-second isometric contractions and a 60-second rest interval between each two contractions. Kolmogorov-Smirnov test was used to assess normality of the data and ANOVA test with repeated measures was used to detect significant changes in MPF, blood lactate, Borg index and MVC difference before and after the protocol among the three sessions .All the indices in session 2 were significantly different compared with other sessions but there were no significant differences between session 1 and 3. Results showed that isometric exercise with blood flow restriction can cause more fatigue than similar exercise with the same load without blood flow restriction. Fatigue indices in isometric exercise with 65% MVC with blood flow restriction were similar to isometric exercise with 100% MVC without blood flow restriction. ایجاد خستگی در تمرینات مقاومتی شاخص مهمی برای افزایش حجم و قدرت عضلانی است. بنابراین این تحقیق با هدف بررسی پاسخ حاد شاخصهای خستگی به یک جلسه فعالیت ایزومتریک با شدتهای مختلف با و بدون کاهش جریان خون طراحی شد. آزمودنیها 10 دانشجوی پسر سالم با میانگین سن 5/2±9/24 سال بودند. پروتکل تحقیق شامل 6 انقباض ایزومتریک 10 ثانیهای با 60 ثانیه استراحت بین انقباضها بود. از آزمون کولموگروف اسمیرنوف بهمنظور تشخیص نرمال بودن دادهها و از آزمون تحلیل واریانس مکرر دوطرفه برای تشخیص معناداری بودن تغییرات MPF، لاکتات خون، مقیاس بورگ، اختلاف MVC قبل و بعد از فعالیت بین 3 جلسه استفاده شد. کلیۀ این شاخصها در جلسۀ دوم با دو جلسه تفاوت معنادار داشت، اما اختلاف معناداری بین جلسات اول و سوم وجود نداشت. نتایج نشان داد انجام فعالیت ایزومتریک همراه با کاهش جریان خون نسبت به انجام همان فعالیت و با بار یکسان اما بدون کاهش جریان خون میتواند موجب خستگی بیشتر شود. همچنین شاخصهای خستگی در فعالیت ایزومتریک با 65 درصد MVC همراه با کاهش جریان خون برابر با فعالیت ایزومتریک با 100 درصد MVC بدون کاهش جریان خون است.https://jsb.ut.ac.ir/article_59111_24bab998613617d02c381670a66e8408.pdf