دانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932513220210823The Effect of Eight Weeks of Aerobic Training and Supplementation of Saffron with Two Weeks of Detraining on Some of the Indicators Associated with Diabetes in Obese Women with Type 2 Diabetesتأثیر هشت هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران همراه با دو هفته بیتمرینی بر برخی شاخصهای مرتبط با بیماری دیابت در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 21251488382010.22059/jsb.2018.231923.1172FAعلیرجبی.دانشجوی دکتری، دانشکدة علوم تربیتی و روانشناسی، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران0000-0002-2626-5846معرفتسیاه کوهیان. استاد، دانشکدة علوم تربیتی و روانشناسی، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران0000-0002-8536-3198علیاکبرنژاد. دانشیار، دانشکدة تربیت بدنی و علوم ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0003-0154-351XJournal Article20170426The purpose of the present study was to investigate the effect of eight weeks of aerobic training and supplementation of saffron with two weeks of detraining on some of the indicators associated with diabetes in obese women with type 2 diabetes. For this purpose, 48 type 2 diabetic obese women were randomly divided into four equal groups (Training, Supplement, Supplements+Training, placebo). The Training, Supplements+Training groups performed aerobic training with intensity of 60-75% of maximal heart rate for 8 weeks (three sessions per week). Daily dose of 400 mg of Saffron sprout powder (once a day) was used for two months. The placebo contained 400 mg of wheat flour. Blood sampling was done after 12 hours of fasting. Adiponectin, resinsin, insulin, glucose and HOMA-IR variables were tested. Data analysis was performed using Shapiro-Wilk test, variance analysis with repeated measures, Bonferron's post hoc test, and one way analysis of variance with LSD post-test. Eight weeks of aerobic training and supplement consumption alone have a significant effect on the indicators related to type 2 diabetes. However, oral consumption of supplement with aerobic exercise has more effects on controlling these indices.هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران همراه با دو هفته بیتمرینی بر برخی شاخصهای مرتبط با بیماری دیابت در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بود. به این منظور 48 زن چاق دیابتی نوع 2 بهصورت تصادفی به چهار گروه مساوی (تمرین، مکمل، مکمل+تمرین، دارونما) تقسیم شدند. گروه مکمل+تمرین و تمرین به مدت 8 هفته (3 جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 400 میلیگرم پودر سرگل زعفران (یکبار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. دارونما، حاوی 400 میلیگرم آرد گندم بود. پس از 12ساعت ناشتایی خونگیری انجام گرفت. در ادامه متغیرهای آدیپونکتین، رزیستین، انسولین، گلوکز و HOMA-IR بررسی شدند. تجزیهوتحلیل داده با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک، تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی و تحلیل واریانس یک راهه با تست تعقیبی LSD انجام گرفت. نتایج نشان داد، در مرحلة پسآزمون در متغیر آدیپونکتین، رزیستین، درصد چربی بدن، گلوکز، انسولین، HOMA-IR، (0001/0P<)، وزن (036/0P<) و BMI(008/0P<) بین چهار گروه اختلاف معناداری بود. همچنین در مرحلة پس از دو هفته بیتمرینی در متغیر آدیپونکتین، درصد چربی بدن (0001/0P<)، رزیستین (001/0P<)، وزن (039/0P<)، BMI (009/0P<)، گلوکز (002/0P<)، انسولین (002/0P<)، HOMA-IR(002/0P<) بین چهار گروه اختلاف معناداری داشت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل بهتنهایی بر شاخصهای مرتبط با بیماری دیابت نوع 2 اثر معناداری دارد. با وجود این، مصرف مکمل همراه با تمرین هوازی بیشترین تأثیر را بر کنترل این شاخصها دارد.<br />هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران همراه با دو هفته بیتمرینی بر برخی شاخصهای مرتبط با بیماری دیابت در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بود. به این منظور 48 زن چاق دیابتی نوع 2 بهصورت تصادفی به چهار گروه مساوی (تمرین، مکمل، مکمل+تمرین، دارونما) تقسیم شدند. گروه مکمل+تمرین و تمرین به مدت 8 هفته (3 جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 400 میلیگرم پودر سرگل زعفران (یکبار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. دارونما، حاوی 400 میلیگرم آرد گندم بود. پس از 12ساعت ناشتایی خونگیری انجام گرفت. در ادامه متغیرهای آدیپونکتین، رزیستین، انسولین، گلوکز و HOMA-IR بررسی شدند. تجزیهوتحلیل داده با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک، تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی و تحلیل واریانس یک راهه با تست تعقیبی LSD انجام گرفت. نتایج نشان داد، در مرحلة پسآزمون در متغیر آدیپونکتین، رزیستین، درصد چربی بدن، گلوکز، انسولین، HOMA-IR، (0001/0P<)، وزن (036/0P<) و BMI(008/0P<) بین چهار گروه اختلاف معناداری بود. همچنین در مرحلة پس از دو هفته بیتمرینی در متغیر آدیپونکتین، درصد چربی بدن (0001/0P<)، رزیستین (001/0P<)، وزن (039/0P<)، BMI (009/0P<)، گلوکز (002/0P<)، انسولین (002/0P<)، HOMA-IR(002/0P<) بین چهار گروه اختلاف معناداری داشت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل بهتنهایی بر شاخصهای مرتبط با بیماری دیابت نوع 2 اثر معناداری دارد. با وجود این، مصرف مکمل همراه با تمرین هوازی بیشترین تأثیر را بر کنترل این شاخصها دارد.https://jsb.ut.ac.ir/article_83820_a613e2d6756fbd6eda6b856c2a6b16ae.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932513220210823High- intensity Interval Training Improved left Ventricular Function in Post myocardial Infarction Ratsبهبود عملکرد بطن چپ پس از تمرینات تناوبی خیلی شدید در رت های مبتلا به انفارکتوس میوکارد1491668382110.22059/jsb.2017.240519.1201FAعلیرضاقارداشی افوسیدکتری، دانشکدة تربیت بدنی و علوم ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانعباسعلیگائینیاستاد، دانشکدة تربیت بدنی و علوم ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0002-8679-0669محمدرضاکردیاستاد، تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0002-7917-5529ناهیدابوطالباستاد، مرکز تحقیقات فیزیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران، تهران، ایرانJournal Article20170827Introduction: Myocardial infarction (MI) is one of the most important ischemic cardiopathy which causes of mortality and morbidity throughout worldwide. Myocardial remodeling Following MI is associated with decreased contractile function and impairment to systolic and diastolic functions of the left ventricle. Generally, it is accepted that exercise training improves cardiac function after MI. The aim of this study was to investigation the effect of high- intensity interval training (HIIT) on structural and functional in post- MI rats. <br />Methods and materials: Adult male Wistar rats (n = 32) were randomly divided into 4 groups of ischemia/ reperfusion control (MI-CTL), ischemia/reperfusion HIIT exercise (MI-HIIT), HIIT exercises/healthy rats (HIIT) and SHAM-operated groups. MI modeling was induced by the left anterior descending coronary artery (LAD) ligation. HIIT training started 4 weeks after LAD ligation. Rats ran on treadmill 40 min, 3 days a week for 8 weeks.<br />Results: The results showed that, there was a significance increase in exercise capacity and cardiac function indices (ejection fraction and fractional shortening) in MI-HIIT group compared to MI-CTL group (p < 0.05). HIIT significantly decreased ventricular dilation and infarct size in comparison with MI-CTL group (p < 0.05). While, there were no significant difference in serum level of cTnI, CK-MB in among groups.<br />Conclusion: HIIT led to improvement in ventricular contractile function and decrease in pathologic remodeling following MI.انفارکتوس میوکارد (MI) یکی از مهمترین کاردیوپاتیهای ایسکمی به شمار میرود که در سرتاسر جهان باعث مرگومیر میشود. بازآرایی میوکارد پس از MI با کاهش عملکرد انقباضی و آسیب عملکرد سیستول ودیاستول بطن چپ همراه است. به طور کلی، این پذیرفته شده است که فعالیت ورزشی پس از MI باعث بهبود عملکرد قلبی میشود. هدف این پژوهش بررسی تاثیر تمرین تناوبی خیلی شدید (HIIT) بر عملکرد و ساختار قلب موشهای مبتلا به MI بود. <br />مواد و روشها: در این مطالعه 32 رت نر بالغ به صورت رندمایز به 4 گروه کنترل ایسکمی/ریپرفیوژن (MI-CTL)، تمرین HIIT و ایسکمی/ریپرفیوژن (MI-HIIT)، تمرین HIIT/رتهای سالم (HIIT) و گروه شم (Sham-operated) تقسیم شدند. مدل سازی ایسکمی با بستن شریان LAD القا شد. تمرین ورزشی تناوبی خیلی شدید بعد از دوره 4 هفتهای بازیافت پس از بستن LAD اجرا شد. رتها 40 دقیقه، 3 روز و به مدت 8 هفته تمرین ورزشی را اجرا کردند.<br />نتایج: نتایج نشان داد ظرفیت ورزشی و شاخصهای عملکرد قلبی (کسر تخلیهای و کسر کوتاه شدگی) در گروه MI-HIIT در مقایسه با گروه MI-CTL افزایش معناداری را نشان داد (P < 0.05). میزان دیلاسیون بطنی و سایز ناحیه انفارکتوس به دنبال تمرین HIIT در گروه MI کاهش معناداری یافت(P < 0.05). میزان آنزیمهای آسیب قلبی(cTnI, CK-MB) در هیچ کدام از گروه-ها با گروه MI تفاوت معناداری نداشت.<br />نتیجهگیری: تمرینات ورزشی HIIT منجر به بهبود عملکرد انقباضی بطنی و کاهش ریمودلینگ پاتولوژیایی پس از MI شد.https://jsb.ut.ac.ir/article_83821_b905d44a3f8383abd5c1e225c890ac8a.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932513220210823The Effect of 8 weeks High Intensity Interval Training on Serum levels of Asprosin, Insulin and Insulin Resistance Index in
Diabetic Ratsتاثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید بر سطوح سرمی آسپروزین، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در رت های دیابتی1671778382210.22059/jsb.2018.258182.1275FAحسینپیرانیدکتری فیزیولوژی ورزشی، گرایش بیوشیمی و متابولیسم ورزشی ، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایران و استادیار گروه علوم پایه دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار،چابهار ، ایران0000-0003-3737-4498سیروسچوبینهفیزیولوژی ورزشی، تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0003-4466-0986امیررشیدلمیردانشیار گروه فیزیولوژی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران.0000-0001-6180-8554مهدیروستائیدکتری فیزیولوژی ورزشی ، گرایش بیوشیمی و متابولیسم ورزشی ، دانشکده تربیت بدنی وعلوم ورزشی ، دانشگاه تهران، تهران، ایران.0000-0003-1329-643XJournal Article20180518Type 2 diabetes is a risk factor for heart disease and has a major contribution in mortality due to cardiovascular diseases. In diabetics people, high levels of glucose is a very important issue that should be controlled. In the present study, the effect of 8-week HIIT was investigated on Serum levels of Asprosin, insulin, and insulin resistance index in diabetic rats. In this Investigation, A total of 32 male Wistar rats (mean weight, 180/23±7gr) were randomly divided into four groups of Healthy control (N=8), diabetic control (N= 8), Healthy training (N= 8) and Diabetic training (N= 8). The training group performed a 8-week High Intensity Interval Training, and 48 hours after the end of the last training session, the rats were anesthetized and euthanized. The variables of interest (Serum Levels of Asprosin, level of glucose, insulin, and insulin resistance index), were measured. Data analysis was performed using Kruskal–Wallis at significance level of p≤0.05.<br />There was a significant difference among Asprosin (p>0/001), level of glucose (p>0/001), insulin (p>0/026), and Insulin Resistance Index (p>0/001) between the Healthy control Group, diabetic control Group, Healthy training Group and Diabetic training Group. According to the results of the present study, it seems that High Interval Intensity Training is an important strategy to decrease Asprosin, plasma glucose and Insulin resistance index in diabetics rat and it can be considered as an effective intervention method for treatment diabetes.در پژوهش حاضر تاثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید بر سطوح سرمی آسپروزین، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در رت های دیابتی بررسی گردید. در این مطالعه، 32 سر رت نر نژاد ویستار (با میانگین وزن 7 ± 180.23) به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل سالم (8 سر)، کنترل دیابتی (8 سر)، تمرین سالم (8 سر) و تمرین دیابتی (8 سر) تقسیم شدند. گروه تمرین تناوبی شدید، 8 هفته پروتکل HIIT را اجرا کردند و 48 ساعت پس از پایان آخرین جلسه تمرینی، رتها بیهوش و کشته شدند. متغیرهای مورد نظر در رت ها (سطوح سرمی آسپروزین، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین) اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از آزمون کروسکال والیس در سطح معنی داری، 0.05≥p استفاده گردید. بین میانگین سطوح سرمی آسپروزین (0.001P<)، انسولین (0.026P<)، گلوکز ناشتا (0.001P<) و مقاومت به انسولین (0.001P<)، گروه های پژوهش، تفاوت معنی داری وجود داشت. با توجه به نتایج تحقیق حاضر، به نظر می رسد دیابت تاثیر معناداری در افزایش سطوح آسپروزین و تمرین تناوبی شدید تاثیر معناداری در کاهش سطوح آسپروزین دارد. بنابراین HIIT می تواند به عنوان یک استراتژی مهم در جهت کاهش سطوح آسپروزین مورد استفاده قرار گیرد.https://jsb.ut.ac.ir/article_83822_542cc826f7a71ba183e7729b52f50446.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932513220210823The Effects of HIIT and Curcumin Supplementation on CD31+ Capillary Cell Count and the Expression of VEGF and MMP9 of Left Ventricle in Isoproterenol Induced Myocardial Infraction Model Ratsتأثیر تمرین تناوبی شدید و مکمل کورکومین بر تعداد سلولهای مویرگی CD31+ و مقدار بیان VEGF و MMP9 بطن چپ موشهای مدل سکتۀ قلبی ناشی از ایزوپروترنول1791948103610.22059/jsb.2021.314284.1448FAفریدهاعلاباف یوسفیدانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزشی، گروه تربیت بدنی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران0000-0002-8120-2100رقیهپوزش جدیدیاستادیار، گروه تربیت بدنی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران0000-0001-8056-8293جباربشیریدانشیار فیزیولوژی ورزشی، گروه تربیت بدنی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران0000-0002-4565-7052کریمآزالی علمداریدانشیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران0000-0002-6134-1912جوادوکیلی.دانشیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانJournal Article20201128The effects of high intensity interval training (HIIT) and curcumin supplementation on CD31+ capillary cell count and the expression of vascular endothelial growth factor (VEGF) and matrix metalloproteinase 9 (MMP9) in left ventricle (LV) of male rats in the model of myocardial infraction were determined in this study. 40 male rats were divided into four groups: HIIT, curcumin, concomitant (HIIT+CUR) and control following isoproterenol induced myocardial infarction. Curcumin was administered through oral gavage as 15 mg/kg<sub>bw</sub>/day. HIIT was performed for 8 weeks, 5 sessions a week and included 60 minutes of interval running (4 min. of running with the intensity of 85-90% of VO2max and 2 min. of active recovery with the intensity of 50-60%). The results showed that HIIT in both HIIT and concomitant groups significantly increased LV VEGF protein expression (P=0.001) while no effect was noted for curcumin (P>0.05). Only curcumin significantly reduced (P=0.001) LV MMP9 protein expression (in both curcumin and concomitant groups). All three interventions significantly increased LV CD31+ capillary cell count (P=0.001). A significantly greater effect was noted for HIIT than curcumin (P=0.001) and for concomitant than both HIIT and curcumin (P=0.001). The results showed that all three interventions including curcumin, HIIT and concomitant were involved in capillary proliferation following infraction; however, curcumin induced capillary growth seems to occur through paths independent of VEGF as well. But the exact function of MMP9 down-regulation induced by curcumin is still unclear and more research is required because of the study limitations.<br /> در این تحقیق تأثیر تمرین تناوبی شدید (HIIT) بههمراه مصرف کورکومین بر تعداد سلولهای مویرگی CD31+و مقدار بیان عامل رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) و ماتریکس متالوپروتئیناز9 (MMP9)در بطن چپ رتهای نر مدل سکتۀ قلبی حاد بررسی شد. پس از القای سکتۀ قلبی با ایزوپرترنول، تعداد 40 سر رت نر به چهار گروه شامل تمرین، کورکومین، توأم (شامل تمرین و کورکومین)، کنترل تقسیم شدند. کورکومین روزانه 15 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن بهصورت گاواژ خوراکی استفاده شد. تمرین HIIT به مدت 8 هفته (5 روز در هفته) شامل 60 دقیقه دویدن تناوبی (4 دقیقه دویدن با شدت 90-85 درصد VO2max و 2 دقیقه ریکاوری فعال با شدت 60 – 50 درصد) انجام گرفت. یافتهها نشان داد تمرین HIIT در هر دو گروه (تمرین و توأم) موجب افزایش معنادار مقدار بیان پروتئین VEGF بطن چپ شد (001/0=P)، درحالیکه کورکومین تأثیر معنادار نداشت (05/0<P). فقط کورکومین (در هر دو گروه کورکومین و توأم) موجب کاهش معنادار بیان پروتئین MMP9 بطن چپ شد (001/0=P)، درحالیکه هر سه مداخله موجب افزایش معنادار تعداد سلولهای CD31<sup>+</sup> مویرگهای بطن چپ شدند (001/0=P) که از این لحاظ، اثر تمرین نسبت به کورکومین (001/0=P) و همچنین اثر توأم بهطور معناداری بیشتر از اثر کورکومین و تمرین بود (001/0=P). نتایج نشان داد هر سه مداخله شامل کورکومین، تمرین و توأم در تکثیر مویرگی پس از سکته دخالت دارند. اما بهنظر میرسد که رشد مویرگی ناشی از کورکومین از مسیرهای مستقل از VEGF نیز رخ میدهد. اما هنوز نقش دقیق کاهش MMP9 ناشی از کورکومین مشخص نیست و بهدلیل محدودیتهای تحقیق، به تحقیقات بیشتری نیاز است. https://jsb.ut.ac.ir/article_81036_f09a6bc044dc0b2e8c627a4bd9f9c320.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932513220210823The Effect of Cold water Immersion on Exhaustion time, Serum Levels of Lactate and Electrolyte Indices of Untrained Men Following an Exhaustive Exercise in the Heat Conditionsاثر غوطهوری در آب خنک بر زمان واماندگی، مقدار لاکتات و شاخصهای الکترولیتی خون مردان تمریننکرده متعاقب تمرین واماندهساز در گرما1952128103710.22059/jsb.2021.311971.1439FAاحمدرحمانیاستادیار گروه علوم ورزشی دانشگاه زنجان، زنجان، ایراناحمدولیدی.کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، گروه علوم ورزشی دانشگاه زنجان، زنجان، ایراناحمدآزاددانشیار گروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر انزلی، بندر انزلی، ایرانJournal Article20201219Warm and humid conditions are the main limiting factor in long-term activities. Thus, the purpose of this study was to determine the effect of pre-cooling (PC) on exhaustion time, plasma levels of lactate and, electrolytes status of untrained men following an exhaustive exercise in the heat conditions. The participants were 20 untrained male students aged 19 to 21, which were randomly assigned to control and experimental groups (n=10). Core body temperature, skin temperature, heart rate, blood pressure, plasma lactate, and electrolytes were measured in three stages: at baseline, after warm-up and PC, and following the exhaustive test. The PC method consisted of immersion in the cold water (26 °C) for 10 minutes (ambient temperature 32-34 °C). The exhaustive exercise protocol included treadmill running (at 33 °C, 50% humidity) at the speed of 7 km/h, which gradually increased to 10 km/h up to exhaustion. The SPANOVA was used for data analysis; and the criterion of significance was set as p< 0.05. Exercise time to exhaustion was longer (p<0.0001) in the PC than in the control conditions. PC decreased oral (p=0.05) and skin (p<0.0001) temperatures and lactate level (p=0.0001). However, there were no significant differences in plasma K and Na concentration. In conclusion, the PC increases endurance performance in a hot environment through enhances heat storage, decreases lactate level and cardiovascular strain.هوای گرم و مرطوب، عامل محدودکننده برای فعالیتهای بلندمدت است. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر پیشخنکسازی (PC) بر زمان واماندگی، سطوح لاکتات و الکترولیتهای پلاسمای مردان تمریننکرده در گرما بود. آزمودنیها 20 مرد تمریننکرده با دامنۀ سنی 21-19 سال بودند که بهصورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند (10=n). دمای مرکزی، دمای پوست، ضربان قلب، سطوح لاکتات و الکترولیتهای پلاسما در سه مرحله: پایه، پس از گرم کردن و PC، و بعد از آزمون واماندهساز اندازهگیری شد. PC شامل غوطهوری در آب خنک (26 درجه) به مدت 10 دقیقه (در دمای محیطی 34-32 درجه) بود. تمرین واماندهساز شامل دویدن (در دمای 33 درجه، رطوبت 50%) روی تردمیل با سرعتkm/h 7 بود که بهتدریج بهkm/h 10 افزایش یافته و تا رسیدن به واماندگی ادامه مییافت. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مرکب (SPANOVA) انجام گرفت و معیار سطح معناداری 05/0≥ P در نظر گرفته شد. یافتهها نشان داد که زمان رسیدن به واماندگی در گروه PC طولانیتر از گروه کنترل بود (0001/0P<). درجۀ حرارت زیر زبانی (05/0P=) و دمای پوست (0001/0P<) و نیز سطح لاکتات (0001/0P<) در گروه PC پایینتر از کنترل بود؛ اما در غلظت سدیم و پتاسیم تفاوتی مشاهده نشد. در نتیجه، PC عملکرد استقامتی در محیط گرم را از طریق بهبود ذخیرۀ گرمایی، کاهش سطوح لاکتات و فشار قلبی-عروقی، افزایش میدهد.<br />هوای گرم و مرطوب، عامل محدودکننده برای فعالیتهای بلندمدت است. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر پیشخنکسازی (PC) بر زمان واماندگی، سطوح لاکتات و الکترولیتهای پلاسمای مردان تمریننکرده در گرما بود. آزمودنیها 20 مرد تمریننکرده با دامنۀ سنی 21-19 سال بودند که بهصورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند (10=n). دمای مرکزی، دمای پوست، ضربان قلب، سطوح لاکتات و الکترولیتهای پلاسما در سه مرحله: پایه، پس از گرم کردن و PC، و بعد از آزمون واماندهساز اندازهگیری شد. PC شامل غوطهوری در آب خنک (26 درجه) به مدت 10 دقیقه (در دمای محیطی 34-32 درجه) بود. تمرین واماندهساز شامل دویدن (در دمای 33 درجه، رطوبت 50%) روی تردمیل با سرعتkm/h 7 بود که بهتدریج بهkm/h 10 افزایش یافته و تا رسیدن به واماندگی ادامه مییافت. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مرکب (SPANOVA) انجام گرفت و معیار سطح معناداری 05/0≥ P در نظر گرفته شد. یافتهها نشان داد که زمان رسیدن به واماندگی در گروه PC طولانیتر از گروه کنترل بود (0001/0P<). درجۀ حرارت زیر زبانی (05/0P=) و دمای پوست (0001/0P<) و نیز سطح لاکتات (0001/0P<) در گروه PC پایینتر از کنترل بود؛ اما در غلظت سدیم و پتاسیم تفاوتی مشاهده نشد. در نتیجه، PC عملکرد استقامتی در محیط گرم را از طریق بهبود ذخیرۀ گرمایی، کاهش سطوح لاکتات و فشار قلبی-عروقی، افزایش میدهد.https://jsb.ut.ac.ir/article_81037_c8a827f9d834a8dbc2c414a8a9c77c35.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932513220210823Evaluation of the Frequency of polymorphism rs1815739 (ACTN3) and rs8192678 (PPARGC1A) among Professional Male Soccer Players of Iranian Premier League: Case-Control Studyبررسی فراوانی پلیمورفیسمهای rs1815739 ژن ACTN3 و rs8192678 ژن PPARGC1A در بازیکنان حرفهای فوتبال لیگ برتر ایران: مطالعۀ موردی- کنترلی2132268185410.22059/jsb.2021.316486.1451FAسعدیابوبکریدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0003-2471-0202رضاقراخانلواستاد، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمهدیهملانوری شمسیدانشیار، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20210123Background and purpose: Soccer is a complicated team sport in which performance, depends on physiological capabilities. Determining and addressing influential genetic factors can help an effective selecting process and guiding talented athletes and personalizing their exercises. This study aims to assess the potential importance of polymorphism of ACTN3, MCT1, PPARGC1A, ACSL1 and PPARA genes in professional soccer players in Iranian Pro League.<br />Methodology: In this research, 30 professional players of a soccer team in Iranian Pro League were studied. The control group includes 100 non-athlete men whose genomic DNA were extracted from their saliva. Genotype detection using PCR-RFLP method was conducted to identifying polymorphism in ACTM3, PPARGC1A, genes. Frequency of these two polymorphisms among soccer players and control group was determined by statistical test Chi Squared (χ2).<br />Results: Our statistical analysis show a significant difference in XX genotypic frequency in ACTN3 gene polymorphism between soccer players and control group (P = 0.022). Whereas, RR genotypic frequency show no significance difference between soccer players and control group (P = 0.058). Also, it was found that GG genotypic frequency in PPARGC1A gene polymorphism is statistically significant (P = 0.023). (In all genotypes P > 0.05).<br />Conclusion: The results showed that the rs8192678 polymorphism of PPARGC1A gene, can probably be a genetic marker for detecting and discovering talented people in the Iranian populations. In addition, regarding to the literatures, polymorph of ACTN3, individually or in combination, can be considered as a marker gene in soccer.فوتبال، ورزشی تیمی و پیچیدهای است که در آن عملکرد به قابلیتهای فیزیولوژیکی وابسته است. شناسایی و بررسی عوامل ژنتیکی تأثیرگذار میتواند گامی مهم در فرایند انتخاب مناسب و هدایت ورزشکاران با استعداد و فردی سازی تمرینات ورزشکاران باشد. هدف از این تحقیق ارزیابی و بررسی اهمیت احتمالی پلیمورفیسم ژنهای ACTN3، PPARGC1A در بازیکنان حرفهای فوتبال لیگ برتر ایران بود. برای انجام این تحقیق 30 نفر از بازیکنان حرفهای یک تیم فوتبال که در حال حاضر در لیگ برتر حضور دارند، بررسی شدند.. همچنین گروه کنترل پژوهش حاضر متشکل از 100 مرد سالم غیرورزشکار بود. DNA ژنومیک هر دو گروه از بزاق استخراج شد. تعیین ژنوتیپ با روش PCR-RFLP برای شناسایی پلیمورفیسم ژنهای ACTN3، PPARGC1A انجام گرفت. فراوانی این دو پلیمورفیسم بین بازیکنان فوتبال و گروه کنترل بهوسیلۀ آزمون آماری خیدو[1] ارزیابی شد. آنالیز آماری پژوهش حاضر تفاوت معناداری را در فراوانی ژنوتیپی XX در پلیمورفیسم ژن ACTN3 بین بازیکنان فوتبال و گروه کنترل نشان داد (022/0P=). اما در فراوانی ژنوتیپی RR بین بازیکنان فوتبال و گروه کنترل تفاوت معناداری دیده نشد (022/0P=). همچنین نشان داده شد که فراوانی ژنوتیپی GG در پلیمورفیسم ژن PPARGC1A از لحاظ آماری معنادار بود (023/0P=) (در همۀ ژنوتیپها 05/0P<). نتایج نشان داد که احتمالاً پلیمورفیسم rs8192678 ژن PPARGC1A نشانگر ژنتیکی برای ورزش فوتبال و شناسایی افراد مستعد در این رشته در جمعیت ایرانی محسوب میشود. همچنین چندشکلیACTN3 ، میتواند با توجه به پیشینۀ پژوهش بهعنوان ژن منتخب در فوتبال انتخاب شود.<br /> <br />[1]. Chi squared<br />فوتبال، ورزشی تیمی و پیچیدهای است که در آن عملکرد به قابلیتهای فیزیولوژیکی وابسته است. شناسایی و بررسی عوامل ژنتیکی تأثیرگذار میتواند گامی مهم در فرایند انتخاب مناسب و هدایت ورزشکاران با استعداد و فردی سازی تمرینات ورزشکاران باشد. هدف از این تحقیق ارزیابی و بررسی اهمیت احتمالی پلیمورفیسم ژنهای ACTN3، PPARGC1A در بازیکنان حرفهای فوتبال لیگ برتر ایران بود. برای انجام این تحقیق 30 نفر از بازیکنان حرفهای یک تیم فوتبال که در حال حاضر در لیگ برتر حضور دارند، بررسی شدند.. همچنین گروه کنترل پژوهش حاضر متشکل از 100 مرد سالم غیرورزشکار بود. DNA ژنومیک هر دو گروه از بزاق استخراج شد. تعیین ژنوتیپ با روش PCR-RFLP برای شناسایی پلیمورفیسم ژنهای ACTN3، PPARGC1A انجام گرفت. فراوانی این دو پلیمورفیسم بین بازیکنان فوتبال و گروه کنترل بهوسیلۀ آزمون آماری خیدو[1] ارزیابی شد. آنالیز آماری پژوهش حاضر تفاوت معناداری را در فراوانی ژنوتیپی XX در پلیمورفیسم ژن ACTN3 بین بازیکنان فوتبال و گروه کنترل نشان داد (022/0P=). اما در فراوانی ژنوتیپی RR بین بازیکنان فوتبال و گروه کنترل تفاوت معناداری دیده نشد (022/0P=). همچنین نشان داده شد که فراوانی ژنوتیپی GG در پلیمورفیسم ژن PPARGC1A از لحاظ آماری معنادار بود (023/0P=) (در همۀ ژنوتیپها 05/0P<). نتایج نشان داد که احتمالاً پلیمورفیسم rs8192678 ژن PPARGC1A نشانگر ژنتیکی برای ورزش فوتبال و شناسایی افراد مستعد در این رشته در جمعیت ایرانی محسوب میشود. همچنین چندشکلیACTN3 ، میتواند با توجه به پیشینۀ پژوهش بهعنوان ژن منتخب در فوتبال انتخاب شود.https://jsb.ut.ac.ir/article_81854_304d7b4673a2b7095c7e6f7b1c07c409.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932513220210823The effect of two types of respiratory masks during exhaustive activity in corona pandemic on physiological and electrocardiography markers in middle-aged womenاثر دو نوع ماسک تهویۀ هوا در طی فعالیت واماندهساز در دورۀ پاندمی کرونا بر شاخصهای فیزیولوژیک و الکتروکاردیوگرافی زنان سالم2272438250510.22059/jsb.2021.321478.1463FAفروزانزاهد منشدانشجوی دکتری، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ علوم ورزشی ، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایرانخدیجهنصیری.استادیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ علوم ورزشی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران0000-0001-5695-3183ولی اللهدبیدی روشن.استاد، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ علوم ورزشی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران و مرکز تحقیقات سلامت و عملکرد ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ علوم ورزشی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران0000-0002-2202-7349Journal Article20210419Background and aim: Current study aim was to examine the effects of wearing surgical and N95 facemasks on response of the physiological and electrocardiography markers include; QRS complex, QT interval, ST depression and P amplitude during exhaustive maximal exercise in middle-aged women. <br />Methods; In a semi- experimental protocol, 36 healthy volunteers females (mean age and BMI of 30.3 ± 3.9 years and 22.47 ± 3.1 kg/m2, respectively) randomly allocated to three groups of 12 peoples consist to; Max-N95 mask, Max-Surgical mask, and Max-Nomask). Subjects in the aforesaid groups performed a maximal Bruce protocol, while wearing a surgical mask, an N95 mask and without a mask, respectively. Physiological and electrocardiography parameters and time to exhaustion were compared. Data was analyzed to one-way ANOVA at P≤ 0.05 level.<br />Result: Maximal exercising with N95 mask was associated with a significant decrease in QTc interval levels, as compared to Max-Surgical mask (P<0.05) and Max-Nomask (P<0.027) groups. Although, the intergroup differences increase in heart rate and QRS following Bruce protocol were not differ significantly, very nearly significant level (P value was 0.073 and 0.075, respectively). <br />Conclusion: In healthy subjects, supervised maximal physical activity, particularly with a surgical mask is feasible, safe, and associated with only minor changes in ECG and physiological parameters, specifically a mild decrease in QTc. Future studies should examine impact of physical activity with various intensities, while using any mask in aged persons and or suffering from chronic inflammatory diseases.هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیرات پوشیدن ماسکهای جراحی و N95 بر پاسخ شاخصهای فیزیولوژیک و الکتروکاردیوگرام متعاقب تمرین بیشینه در زنان سالم بود. در یک طرح نیمتجربی، 36 زن داوطلب سالم (میانگین سن و BMI بهترتیب 9/3±3/30 سال و 1/3±47/22 کیلوگرم بر متر مربع) بهطور تصادفی به 3 گروه 12 نفره شامل تمرین بیشینهای با ماسک N95 (Max-N95 mask)، تمرین بیشینهای با ماسک جراحی (Max-Surgical mask) و گروه فعالیت بیشینه بدون ماسک (MaxNomask) تقسیم شدند. آزمودنیها در گروههای مذکور، پروتکل بیشینهای بروس اصلاح شده را بهترتیب با ماسک جراحی، ماسک N95 یا بدون ماسک اجرا کردند. شاخصهای فیزیولوژیک، الکتروکاردیوگرافی و زمان واماندگی ارزیابی شدند. دادهها با تحلیل واریانس یکطرفه در سطح 05/0P ≤ بررسی شد. فعالیت واماندهساز روی نوار گردان در گروه ماسک N95 موجب کاهش معنادار فاصلۀ QTc نسبت به گروه ماسک جراحی(001/0>P) و گروه کنترل بدون ماسک (027/0=P) شد. هرچند افزایش مقادیر بینگروهی ضربان قلب و QRS متعاقب فعالیت واماندهساز معنادار نبود، اما بسیار به سطح معناداری نزدیک بود (مقدار P بهترتیب 073/0 و 075/0).نتایج نشان داد در افراد سالم، فعالیت بدنی بیشینهای نظارتشده بهویژه با ماسک جراحی عملی و ایمن است و فقط با تغییرات جزئی در شاخصهای ECG و فیزیولوژیک بهویژه کاهش جزئی در QTc همراه است. مطالعات آتی باید تأثیر فعالیت بدنی با شدتهای مختلف در طی استفاده از ماسکها را در افراد سالمند یا مبتلا به بیماریهای التهابی مزمن ارزیابی کنند.https://jsb.ut.ac.ir/article_82505_0da58a162442132c225cd9775c050958.pdfدانشگاه تهراننشریه علوم زیستی ورزشی2008-932513220210823The Effect of Eight Weeks of Resistance Training and Coenzyme Q10 Supplement on Interleukin 4 and 10 Levels and Functional Indices of Skilled Softball Playersتأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی توانی و مصرف مکمل کیوتن بر میزان اینترلوکین 4 و 10 و فاکتورهای عملکردی بازیکنان ماهر سافتبال2452658298310.22059/jsb.2021.308493.1423FAعطیهسلیمانیکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران2فرزانهتقیاندانشیار فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایرانJournal Article20200818Aim: The current study was aimed to investigate the effect of eight weeks of resistance training and coenzyme Q10 supplement on interleukin 4 and 10 levels and functional indices of skilled softball players.<br />Methodology: Twenty females Softball players from Isfahan were selected by available sampling method and randomly assigned into two groups of 10 players (experimental group; Q10 + resistance training) and (control group; placebo + resistance training). The intervention consisted of eight weeks of Q10 supplementation (a 200 mg capsule) and 2 sessions per week of resistance training along with specialized softball exercises. Before and after the 8-week intervention, agility, speed, vertical jump, sit-ups, and hand-grip power were evaluated, as well as the blood sampling was obtained from athletes<br />Results: Speed (P = 0.04 experimental; P = 0.02 control), agility (P = 0.03 experimental; P = 0.03 control), hand-grip power (P = 0.009 experimental; P = 0.01 control), sit-ups (P = 0.001 experimental; P = 0.003 control) and lactate dehydrogenase levels (P = 0.03 experimental; P = 0.03 control) significantly improved in both groups; however, Sargent's jump (P = 0.10 experimental; P = 0.89 control), creatine kinase (P = 0.67 experimental; P = 0.66 control), interleukin-4 (P = 0.32 experimental; P = 0.33 control) and interleukin-10 (P = 0.97 experimental; P = 0.08 control) did not alter in either group. <br />Conclusion: It appears that resistance training with Q10 supplementation along with specialized softball exercises is useful in developing some functional variables, especially abdominal endurance.پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی توانی و مصرف مکمل کیوتن (10Q) بر میزان اینترلوکین-4 (4-IL) و 10-IL و فاکتورهای عملکردی بازیکنان سافتبال انجام گرفت. 20 نفر از بازیکنان دخترسافتبال (16/4±68/21 سال) به روش در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه 10 نفرۀ تجربی (مصرف مکمل 10Q + تمرین مقاومتی توانی) و کنترل (دارونما + تمرین مقاومتی توانی) تقسیم شدند. مداخله شامل 8 هفته مصرف مکمل 10Q (یک کپسول 200 میلیگرمی) و تمرینات مقاومتی توانی با تواتر 2 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته (10 دقیقه گرم کردن، 45-40 دقیقه تمرینات اصلی مقاومتی با شدت 60 تا 70 درصد یک تکرار بیشینه و 10 دقیقه سرد کردن ) بود. آزمون چابکی تی، تست سرعت دوی 60 متر، پرش سارجنت، دراز و نشست و قدرت پنجۀ دست، همچنین نمونهگیری خونی قبل و بعد از 8 هفته فاکتورهای 10-IL،4-IL، CK و LDH ارزیابی شدند. دادهها با استفاده از تی مستقل و تی همبسته در سطح معناداری 05/0>P تحلیل شدند.رکوردهای سرعت (تجربی 04/0=P؛ کنترل 02/0=P)، چابکی (تجربی 03/0=P؛ کنترل 03/0=P)، قدرت پنجۀ دست (تجربی 009/0=P؛ کنترل 01/0=P)، دراز و نشست (تجربی 001/0=P؛ کنترل 003/0=P) و میزان لاکتات دهیدروژناز (تجربی 03/0=P؛ کنترل 03/0=P) بهطور معناداری در هر دو گروه بهبود یافت؛ اما عملکرد پرش سارجنت (تجربی 10/0=P؛ کنترل 89/0=P)، میزان کراتین کیناز (تجربی 67/0=P؛ کنترل 06/0=P)، 4-IL (تجربی 32/0=P؛ کنترل 33/0=P) و 10-IL (تجربی 97/0=P؛ کنترل 08/0=P) در هیچکدام از دو گروه تغییر معناداری نداشت. نتایج نشان داد بهنظر میرسد تمرینات مقاومتی توانی بههمراه مکملدهی کوآنزیم 10Q در کنار تمرینات تخصصی سافتبال بهمنظور توسعۀ برخی متغیرهای عملکردی بهویژه استقامت عضلانی ناحیۀ شکم مؤثر است.<br />پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی توانی و مصرف مکمل کیوتن (10Q) بر میزان اینترلوکین-4 (4-IL) و 10-IL و فاکتورهای عملکردی بازیکنان سافتبال انجام گرفت. 20 نفر از بازیکنان دخترسافتبال (16/4±68/21 سال) به روش در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه 10 نفرۀ تجربی (مصرف مکمل 10Q + تمرین مقاومتی توانی) و کنترل (دارونما + تمرین مقاومتی توانی) تقسیم شدند. مداخله شامل 8 هفته مصرف مکمل 10Q (یک کپسول 200 میلیگرمی) و تمرینات مقاومتی توانی با تواتر 2 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته (10 دقیقه گرم کردن، 45-40 دقیقه تمرینات اصلی مقاومتی با شدت 60 تا 70 درصد یک تکرار بیشینه و 10 دقیقه سرد کردن ) بود. آزمون چابکی تی، تست سرعت دوی 60 متر، پرش سارجنت، دراز و نشست و قدرت پنجۀ دست، همچنین نمونهگیری خونی قبل و بعد از 8 هفته فاکتورهای 10-IL،4-IL، CK و LDH ارزیابی شدند. دادهها با استفاده از تی مستقل و تی همبسته در سطح معناداری 05/0>P تحلیل شدند.رکوردهای سرعت (تجربی 04/0=P؛ کنترل 02/0=P)، چابکی (تجربی 03/0=P؛ کنترل 03/0=P)، قدرت پنجۀ دست (تجربی 009/0=P؛ کنترل 01/0=P)، دراز و نشست (تجربی 001/0=P؛ کنترل 003/0=P) و میزان لاکتات دهیدروژناز (تجربی 03/0=P؛ کنترل 03/0=P) بهطور معناداری در هر دو گروه بهبود یافت؛ اما عملکرد پرش سارجنت (تجربی 10/0=P؛ کنترل 89/0=P)، میزان کراتین کیناز (تجربی 67/0=P؛ کنترل 06/0=P)، 4-IL (تجربی 32/0=P؛ کنترل 33/0=P) و 10-IL (تجربی 97/0=P؛ کنترل 08/0=P) در هیچکدام از دو گروه تغییر معناداری نداشت. نتایج نشان داد بهنظر میرسد تمرینات مقاومتی توانی بههمراه مکملدهی کوآنزیم 10Q در کنار تمرینات تخصصی سافتبال بهمنظور توسعۀ برخی متغیرهای عملکردی بهویژه استقامت عضلانی ناحیۀ شکم مؤثر است.https://jsb.ut.ac.ir/article_82983_794a7355eec17bf6551cf18ab1fcbd7f.pdf