2024-03-29T11:43:36Z
https://jsb.ut.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=7924
Journal of Sport Biosciences
2008-9325
2008-9325
1395
8
3
تأثیر مکمل یاری امگا-3 بر سطوح سرمی عامل نروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) و استرس اکسایشی مردان فعال بهدنبال یک دوره تمرین پلیومتریک
محمد
فاضل زاده
ضیاء
فلاح محمدی
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر مکمل یاری امگا-3 همراه با چهار هفته تمرین پلیومتریک بر تغییرات سرمی BDNF و استرس اکسایشی مردان فعال و ارتباط بین آنها بود. 28 دانشجوی پسر رشتۀ تربیت بدنی (سن 98/1±21/23 سال، قد 34/5±25/174 سانتیمتر، وزن 49/7±83/66 کیلوگرم و شاخص تودۀ بدنی 25/2±03/20 کیلوگرم بر متر مربع) بهطور تصادفی به چهار گروه (مکمل+تمرین، مکمل، تمرین و کنترل)، تقسیم شدند. آزمودنیهای گروههای ترکیبی و تمرین به مدت چهار هفته برنامۀ تمرینات منتخب پلیومتریک را در دو یا سه دوره و با شش تا دوازده تکرار اجرا کردند. همچنین روزانه دو گرم مکمل امگا-3 و یک گرم نشاسته بهصورت کپسول سه بار در روز پس از هر وعده غذا توسط آزمودنیهای گروههای ترکیبی و مکمل طی دورۀ تحقیق مصرف شد. کپسولهای دارونما با همان مقدار حاوی نشاسته همراه زعفران به مقدار ناچیز جهت رنگدهی با هدف یکسانسازی ظاهر و مزه با کپسول امگا-3 به گروه تمرین داده شد. از آزمون ANOVA برای بررسی تفاوت بین گروهها و آزمون ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی وجود ارتباط بین متغیرها استفاده شد. افزایش معناداری در سطوح سرمی BDNF گروههای مکمل و ترکیب در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد (بهترتیب 001/0 P= و 004/0 P=). سطوح سرمی MDAگروه مصرفکنندۀ مکمل در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معناداری یافت (002/0=P). همچنین سطوح سرمی SOD گروه تمرین بهطور معناداری در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت (042/0 P=). بهعلاوه در بررسی ارتباط بین متغیرها، تنها بین مقادیر MDA و SOD گروه مکمل رابطۀ همبستگی مشاهده شد (759/0 r= ، 048/0P=). مصرف منظم مکمل امگا-3 و ترکیب آن با تمرینات پلیومتریک موجب افزایش BDNF و کاهش MDA میشود. در نتیجه میتوان از آن برای افزایش سلامت دستگاه عصبی و مقابله با استرس اکسایشی ناشی از تمرینات ورزشی استفاده کرد.
brain derived neurotrophic factor
Omega-3
oxidative stress
plyometric
2016
10
22
295
309
https://jsb.ut.ac.ir/article_59482_c01f87c6d87ce23ee4850ab63e97756d.pdf
Journal of Sport Biosciences
2008-9325
2008-9325
1395
8
3
مقایسۀ اثر یک جلسه تمرین شنا در دماهای مختلف آب بر اشتها، کالری دریافتی، کالری مصرفی، علاقهمندی به غذا و میزان لاکتات خون در دختران دانشجو
فهیمه
طیبی
محمدرضا
حامدی نیا
سید علیرضا
حسینی کاخک
هدف تحقیق حاضر مقایسۀ اثر یک جلسه تمرین شنا در دماهای مختلف آب (23، 33 و 38 درجۀ سانتیگراد) بر اشتها، کالری دریافتی، کالری مصرفی، علاقهمندی به غذا و میزان لاکتات خون در دختران دانشجو بود. طرح تحقیق نیمهتجربی بود و 12 داوطلب دختر (میانگین سنی3/1 ± 83/20 سال، شاخص تودۀ بدنی 68/2 ± 46/20 کیلوگرم بر متر مربع، وزن 46/5 ±6/53 کیلوگرم) از دانشجویان دانشگاه، پروتکل شنای کرال سینه را در سه دمای 23، 33 و 38 درجۀ سانتیگراد (آب سرد، آب طبیعی، آب گرم) به مدت 45 دقیقه با شدت 80 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه اجرا کردند. میزان اشتها و علاقهمندی به غذا از طریق پرسشنامۀ اشتها و یادآمد 24 ساعت مواد غذایی توسط خود آزمودنیها ثبت شد. همچنین کالری دریافتی و انرژی مصرفی در روزهای اجرای پروتکل، قبل و بعد از اجرای پروتکل در پرسشنامههای مربوط توسط خود آزمودنیها ثبت و بهترتیب با استفاده از کتاب آلبوم مواد غذایی و جدول خلاصۀ فعالیت بدنی محاسبه شدند. غلظت لاکتات خون قبل، بلافاصله بعد، 3و9 ساعت پس از اجرای پروتکل تحقیق با استفاده از دستگاه لاکتومتر اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که یک جلسه ورزش شنا در دماهای مختلف آب (23، 33 و 38 درجۀ سانتیگراد) بر اشتها، علاقهمندی به غذا، کالری دریافتی و انرژی مصرفی اثری ندارد و دمای آب بهتنهایی نمیتواند روی کاهش یا افزایش وزن در این نوع از شرکتکنندگان اثرگذار باشد.
appetite
calorie intake
food-liking
lactate
swimming in different water temperatures
2016
10
22
311
322
https://jsb.ut.ac.ir/article_59483_9d705ede10b6d38e45478582d1ce4588.pdf
Journal of Sport Biosciences
2008-9325
2008-9325
1395
8
3
تأثیر دو روش مکملسازی سیر بر تخریب DNA ناشی از فعالیت ورزشی درماندهساز در مردان غیرورزشکار
سجاد
محمدیاری
عباسعلی
گائینی
سیروس
چوبینه
حمداله
هادی
هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر مکملسازی درازمدت 500 و 1000 میلیگرمی سیر بر شاخص تخریب DNA ناشی از فعالیت ورزشی درماندهساز در دانشجویان غیرورزشکار بود. به این منظور 26 مرد غیرورزشکار با میانگین و انحراف استاندارد سن 23/1±21 سال، وزن 28/8±38/69 کیلوگرم و قد 11/6±9/178 سانتیمتر بهطور تصادفی در سه گروه شبهدارو، مکمل قرص سیر (گروه اول مکمل 9 نفر، گروه دوم مکمل 9 نفر و گروه شبهدارو 8 نفر) در دو دوز 500 و 1000 میلیگرمی در روز توزیع شدند. نمونههای خونی اول و دوم در حالت پایه و پس از فعالیت ورزشی درماندهساز و نمونههای سوم و چهارم پس از هشت هفته مکملسازی و در همان شرایط حالت پایه و پس از فعالیت ورزشی درماندهساز گرفته شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها، از آزمون تحلیل واریانس با اندازههای تکراری و دوسویه در سطح معناداری a=0/05 استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان داد یک جلسه فعالیت ورزشی درماندهساز، سبب افزایش معنادار تخریب DNA میشود. بهعلاوه، مکملسازی درازمدت قرص سیر با مقادیر 500 و 1000 میلیگرم در روز، موجب کاهش تخریب DNA حالت پایه و پس از فعالیت ورزشی درماندهساز میشود. همچنین مصرف 1000 میلیگرمی قرص سیر در مقایسه با مصرف 500 میلیگرمی، موجب کاهش بیشتر تخریب DNA حالت پایه و پس از فعالیت ورزشی درماندهساز میشود (01/0P= ).
exhaustive exercise
Garlic
long-term supplementation
DNA damage
2016
10
22
323
339
https://jsb.ut.ac.ir/article_59915_4cc0b5c29a5aabfc0f71bf86c5f1c93e.pdf
Journal of Sport Biosciences
2008-9325
2008-9325
1395
8
3
بررسی تأثیر ده هفته تمرین مقاومتی بر HSP70 و مقاومت به انسولین زنان دیابتی نوع 2
مهلا
تشکری زاده
مهدی
مقرنسی
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر ده هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی پروتئین شوک حرارتی 70 (HSP70) و مقاومت به انسولین زنان دیابتی نوع دو بود. روش: 20 زن مبتلا به دیابت نوع دو به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر، میانگین سنی 27/6±13/47 سال و شاخص تودۀ بدنی 32/3±45/28 کیلوگرم بر متر مربع) و گروه کنترل (10 نفر، میانگین سنی 97/9±30/50 سال و شاخص تودۀ بدنی 45/2±78/28 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. برنامۀ تمرینی شامل ده هفته تمرین مقاومتی، هر هفته سه جلسه به مدت 90 دقیقه در هشت ایستگاه با شدت 30 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه (1RM)بود. خونگیری پس از 12 ساعت ناشتایی، 48 ساعت قبل از شروع پژوهش و 48 ساعت پس از آخرین جلسۀ تمرینی انجام گرفت. دادهها با استفاده از آزمونهای شاپیرو- ویلک، t مستقل و وابسته با نرمافزار spss نسخۀ 21 در سطح معناداری 05/0>α تجزیهوتحلیل شد. نتایج نشان داد ده هفته تمرین مقاومتی در گروه تجربی، سبب کاهش معناداری در سطوح HSP70، گلوکز و مقاومت به انسولین شد (05/0>P)، درحالیکه سطوح انسولین تغییر معناداری نکرد (05/0<P). تغییرات پیش تا پسآزمون HSP70 و گلوکز در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل معنادار بود (05/0>P) بنابراین، بهنظر میرسد شیوۀ تمرینات مقاومتی سبب کاهش گلوکز خون ناشتا و مقاومت به انسولین و افزایش سطوح HSP70 در بیماران دیابتی نوع دو میشود، در نتیجه این تمرینات بهعنوان درمان کمکی در این بیماران توصیه میشود.
HSP70
insulin resistance
resistance training
type 2 diabetes
2016
10
22
341
351
https://jsb.ut.ac.ir/article_59509_92688aab8d1203322b45e76d872159e4.pdf
Journal of Sport Biosciences
2008-9325
2008-9325
1395
8
3
تأثیر تمرینات استقامتی و مقاومتی بر میزان فعالیت استیلکولیناستراز G4 در عضلات تند و کندانقباض موشهای صحرایی
رضا
قراخانلو
علی
گرزی
زینب
نبی اللهی
این پژوهش با هدف تعیین اثر هشت هفته تمرین استقامتی و مقاومتی بر میزان فعالیت استیلکولیناستراز نوعG4 در عضلات خمکنندة دراز انگشت شست (FHL) و نعلی موشهای صحرایی انجام گرفت. تعداد 24 سر موش صحرایی نر ویستار (سن 10 هفته و وزن 961/8±94/171گرم) بهصورت تصادفی به سه گروه کنترل، تمرین استقامتی و مقاومتی تقسیم شدند. گروه تمرین استقامتی و مقاومتی به مدت هشت هفته و هفتهای پنج جلسه تمرینات خود را اجرا کردند. تمرینات مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبانهای مخصوص به ارتفاع 1متر و 26 پله با حمل یک وزنه بود. نتایج نشان داد که میزان فعالیت استیلکولیناسترازG4 در عضلات تند گروههای تمرین مقاومتی و استقامتی در مقایسه با گروه کنترل بهصورت معنادار (بهترتیب 045/0=P و 015/0=P) افزایش یافت، ولی تفاوت معناداری در میانگین میزان فعالیت استیلکولیناسترازG4 بین گروههای تمرین مقاومتی و استقامتی در عضلۀ تندانقباض مشاهده نشد (838/0=P). در عضلات کندانقباض نیز میزان فعالیت استیلکولیناسترازG4 گروه تمرین مقاومتی بهصورتی معناداری بالاتر از گروههای کنترل و تمرین استقامتی بود (بهترتیب 003/0=P و 005/0=P)؛ ولی تفاوت معناداری بین میانگین میزان فعالیت استیلکولیناسترازG4 گروههای کنترل و تمرین استقامتی مشاهده نشد (958/0=P). بهنظر میرسد تمرین مقاومتی پژوهش حاضر تأثیر بارزی در میزان فعالیت استیلکولیناسترازG4 در هر دو نوع عضله داشته است که احتمالاً حاکی از اهمیت این نوع تمرینات در سازگاریهای این عضلات باشد. پاسخ تارهای نوع تندانقباض به هر دو نوع تمرین ممکن است بهدلیل تأثیرپذیری بیشتر این عضلات به محرکهای تمرینی باشد.
acetyl cholinesterase
Endurance training
FHL muscle
resistance training
soleus muscle
2016
10
22
353
364
https://jsb.ut.ac.ir/article_59484_08773a443451a0d03a11e0b57e473f73.pdf
Journal of Sport Biosciences
2008-9325
2008-9325
1395
8
3
مقایسۀ تمرین تداومی با شدت متوسط و اینتروال هوازی با شدت بالا بر سطوح سرمی رزیستین و مقاومت به انسولین در زنان چاق دیابتی نوع دو
رحمان
سوری
نیکو
خسروی
هانیه
یزدان دوست
محمد حسین
آیتی
پژوهش حاضر مقایسۀ دو نوع تمرین هوازی با شدتهای مختلف بر سطوح سرمی رزیستین و مقاومت به انسولین در زنان دیابتی نوع دو را مطالعه میکند. 24 زن میانسال مبتلا به دیابت نوع دو (با میانگین و انحراف استاندارد سنی 45/3±8/41 سال، وزن61/3±8/76 کیلوگرم، شاخص تودۀ بدن 02/1±1/31 کیلوگرم بر متر مربع، درصد چربی بدن 38/1±6/41و WHR 05/0 ± 94 /0) بهطور هدفمند انتخاب شدند و بهطور تصادفی در سه گروه تمرین تناوبی با شدت بالا، تمرین استقامتی با شدت متوسط و گروه کنترل قرار گرفتند. دو گروه تجربی تمرینات را به مدت 16 هفته و 3 روز در هفته دریافت کردند. پس از 12 ساعت ناشتایی خونگیری صورت گرفت و از آن برای سنجش غلظت رزیستین سرم و انسولین استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادهها با آزمون کولموگروف– اسمیرنوف، واریانس یکطرفه،آزمون تعقیبی بانفرنس و، تی زوجی در سطح معناداری 05/0>P انجام گرفت. یافتهها نشان داد بین دو نوع تمرین، تناوبی با شدت بالا و استقامتی با شدت متوسط، از لحاظ آماری تفاوت معناداری در میزان رزیستین سرمی و مقاومت به انسولین وجود ندارد و هر دو نوع تمرین کاهش معناداری در سطوح رزیستین، مقاومت به انسولین، BMI و درصد چربی بدن ایجاد کردند (05/0>P). اما تغییر معناداری را در مقادیر WHR ایجاد نکردند (05/0<P). نتایج مطالعۀ حاضر حاکی از آن است که بین 16 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا و استقامتی با شدت متوسط بر رزیستین و شاخص آنتروپومتریک و مقاومت به انسولین تفاوتی وجود ندارد و هر دو نوع تمرین میتوانند سبب بهبود مقاومت به انسولین و کاهش رزیستین سرمی شوند و این کاهش میتواند نشاندهندۀ کاهش عوامل خطرزای قلبی- عروقی و متابولیکی باشد.
high-intensity interval training
insulin resistance
moderate-intensity endurance training
resistin
2016
10
22
365
380
https://jsb.ut.ac.ir/article_59504_b018f2dc2ba78ca4c890b9697fdf85d8.pdf
Journal of Sport Biosciences
2008-9325
2008-9325
1395
8
3
بررسی ویژگیهای آنتروپومتریک و برخی فاکتورهای آمادگی جسمانی مردان نخبۀ اپه، فلوره و سابر تیم ملی شمشیربازی ایران
زینب
پورسردار
محمد رضا
صادقیان شاهی
رزا
رهاوی
هدف از تحقیق حاضر، بررسی ویژگیهای آنتروپومتریک و برخی فاکتورهای آمادگی جسمانی مردان نخبۀ اپه، فلوره و سابر تیم ملی شمشیربازی ایران بود. جامعۀ آماری 30 شمشیرباز عضو تیم ملی با دامنۀ سنی 67/3 ± 2/22 سال در سه اسلحه (اپه 10 نفر، فلوره 10 نفر و سابر10 نفر) بودند. از ویژگیهای آنتروپومتریکی قد نشسته، طول دستها، شاخص تودۀ بدن و درصد چربی بدن و از فاکتورهای آمادگی جسمانی توان هوازی، توان بیهوازی، نیروی عضلانی، سرعت، چابکی، انعطافپذیری و زمان واکنش مورد سنجش قرار گرفت. تستها در مرکز سنجش کمیتۀ ملی المپیک انجام گرفت. برای تجزیهوتحلیل آماری دادهها از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه (ANOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد بین ویژگیهای آنتروپومتریکی شمشیربازان سه اسلحۀ مرد نخبۀ ایران تفاوت معناداری وجود ندارد، اما از نظر فاکتورهای آمادگی جسمانی شمشیربازان فلوره از نیروی عضلانی (پا) و سرعت (40 یارد) بالاتر و شمشیربازان اسلحۀ سابر از انعطافپذیری (ران) بهتری نسبت به دو اسلحۀ دیگر برخوردارند.
anthropometry
fencing
physical fitness
2016
10
22
381
392
https://jsb.ut.ac.ir/article_59505_9323ee445abda19afd55bd72d7a93ba2.pdf
Journal of Sport Biosciences
2008-9325
2008-9325
1395
8
3
تأثیر تمرین ترکیبی ایستگاهی بر مقادیر آدیپونکتین وhs-CRP زنان دارای اضافه وزن
مرضیه
انصاری
روح الله
رنجبر
مسعود
نیکبخت
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین ترکیبی ایستگاهی بر میزان آدیپونکتین و hs-CRP زنان دارای اضافه وزن بود. در این پژوهش 22 زن دارای اضافه وزن (میانگین ± انحراف معیار، سن 43/4±04/26 سال، وزن 56/6±10/73 کیلوگرم و نمایۀ تودۀ بدنی 53/2±35/29)، بهصورت داوطلبانه شرکت داشتند و بهصورت تصادفی به دو گروه کنترل (11=n) و تمرین ترکیبی ایستگاهی (11=n) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تمرین ترکیبی ایستگاهی به مدت هشت هفته و هر هفته چهار جلسه با شدت 90-70 درصد حداکثر ضربان قلب، تمرین کردند. نمونۀ خون قبل از شروع تمرین و 48 ساعت بعد از آخرین جلسۀ تمرین در حالت ناشتا گرفته شد. برای اندازهگیری متغیرهای هورمونی از روش الایزا استفاده شد. همچنین، برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. پس از هشت هفته تمرین ترکیبی ایستگاهی، سطوح آدیپونکتین در گروه تجربی بهطور معناداری (001/0 P =) افزایش یافت، درحالیکه سطوح hs-CRP دراین گروه کاهش یافت (001/0 P =). بهنظر میرسد که تمرین ترکیبی ایستگاهی با شدت بالا، بهدلیل تأثیرات ضد التهابی شیوۀ درمانی مؤثری برای جلوگیری و بهبود عوامل خطر بیماریهای مزمن مرتبط با چاقی مانند بیماری قلبی- عروقی، دیابت و ... در زنان جوان کمتحرک و دارای اضافه وزن باشد.
Adiponectin
combined station training
hs-CRP
inflammation
2016
10
22
393
409
https://jsb.ut.ac.ir/article_59506_335623fb4266371115ca38ed565f80a2.pdf
Journal of Sport Biosciences
2008-9325
2008-9325
1395
8
3
اثر هشت هفته تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر سطوح آدیپونکتین سرمی و مقاومت به انسولین زنان دیابتی نوع دو
بهرام
عابدی
الهام
اخوت
دیابت، اختلال متابولیکی است که بهوسیلۀ هیپرگلیسمی بهدنبال نقص در ترشح انسولین، مقاومت به انسولین یا هر دو مشخص میشود. هدف از این مطالعه بررسی اثر تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر سطوح آدیپونکتین سرمی و مقاومت به انسولین زنان دیابتی نوع دو بود. به همین منظور 35 نفر از زنان دیابتی نوع دو دارای اضافهوزن (BMI بین 30-25 کیلوگرم بر متر مربع) با دامنۀ سنی 45 تا 60 سال داوطلبانه در تحقیق حاضر شدند و در دو گروه تمرین HIIT (17n=) و کنترل (18n=) قرار گرفتند. گروه HIIT به مدت هشت هفته (سه جلسه در هفته، 6-4 تکرار 30 ثانیهای با حداکثر تلاش با شدت 250 درصد و استراحت 4 دقیقهای بین تکرارها) تمرینات چرخ کارسنج را انجام دادند. نتایج تی وابسته نشان داد بین میانگین دادههای پیشآزمون و پسآزمون مقاومت به انسولین و درصد چربی بدن گروه HIIT کاهش معنادار و بین میانگین سطوح آدیپونکتین سرمی و حداکثر اکسیژن مصرفی افزایش معناداری مشاهده شد (05/0P<). همچنین نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت معناداری را بین گروههای تمرینی در میزان آدیپونکتین (026/0P= و 21/3F=)، مقاومت به انسولین (007/0P= و 28/5F=) و درصد چربی (041/0P= و 60/2F=) نسبت به گروه کنترل نشان داد. از طرفی میزان وزن و شاخص تودۀ بدنی آزمودنیها تغییر معناداری نداشت (05/0< P). احتمالاً میتوان گفت که انجام هشت هفته تمرینات سرعتی شدید (HIIT) بدون تغییر در مقدار وزن و شاخص تودۀ بدنی میتواند تأثیرات مثبتی بر مقاومت به انسولین، درصد چربی و سطوح آدیپونکتین زنان مبتلا به دیابت نوع دو داشته باشد.
Adiponectin
insulin resistance
Training
type 2 diabetes
2016
10
22
411
425
https://jsb.ut.ac.ir/article_59507_403f7c2cd18d67791b959573bfb619e0.pdf
Journal of Sport Biosciences
2008-9325
2008-9325
1395
8
3
تأثیر تغییر در ترتیب تمرین استقامتی و قدرتی همزمان بر توان هوازی و ترکیب بدنی
سید محمد صادق
هاشمی
رامین
شعبانی
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تغییر در ترتیب توالی تمرینات استقامتی و قدرتی همزمان بر توان هوازی و ترکیب بدنی مردان فعال انجام گرفت. 30 مرد با سابقۀ تمرین استقامتی و قدرتی (با میانگین سن 50/3±8/25 سال) به یکی از سه گروه زیر تقسیم شدند: تمرین استقامتی قبل از تمرین قدرتی (10=n)، تمرین قدرتی قبل از تمرین استقامتی (10=n) و بدون تمرین (10=n). گروههای تمرینی به مدت پنج هفته به تمرین پرداختند. برنامۀ تمرینی قدرتی در سه روز هفته تقسیم شده بود (3 ست، 85 -70% RM1). برنامۀ تمرینی استقامتی شامل 5-3 بار دویدن بهصورت متناوب با حداقل سرعتی بود که در آن، آزمودنی به حداکثر اکسیژن مصرفی میرسید (max2vVO) و مدت زمان هر بار دویدن معادل 50 درصد زمان رسیدن به واماندگی (Tlim) در سرعت max2vVO بود؛ پیش و پس از اتمام برنامۀ ترکیبی مقادیر حداکثر اکسیژن مصرفی (max2VO) ، Tlim و درصد چربی بدن تمامی آزمودنیها تعیین و نتایج بررسی و مقایسه شد. مقدار max2VO و Tlim در هر دو گروه تمرینی افزایش معناداری داشت (05/0P<). اما اختلاف افزایش max2VO بین دو گروه معنادار نبود (05/0P>). کاهش درصد چربی بدن در هر دو گروه معنادار بود، بهعلاوه اختلاف معناداری در کاهش درصد چربی بدن بین دو گروه وجود داشت (05/0P<). با توجه به یافتههای پژوهش، انجام تمرین قدرتی پس از تمرین استقامتی به کاهش بیشتر درصد چربی بدن در آزمودنیها منجر شد، اما مقدار توسعۀ max2VO در دو گروه ترکیبی مشابه بود.
body fat percentage
concurrent training
interval aerobic training
VO2max
2016
10
22
427
445
https://jsb.ut.ac.ir/article_59508_4bc95294d45b1e2106aaa04f844a8b29.pdf